سید مرتضی در میان این دو قول توقف کرد؛ زیرا به نظر او دلیلی برای انتخاب یکی از این دو قول وجود ندارد و هیچیک از ادله دو طرف نزاع قابل دفاع نیست.۱ در این صورت منطقی آن است که توقف شود.
۲. حقیقت علمِ ناشی از خبر متواتر: معتزله بر سر تبیین حقیقت علمِ ناشی از خبری که برای هر عاقل هنگام شنیدن آن علم حاصل میشود، مانند أخبار متعلق به کشورها و حوادث بزرگ که از گونههای خبر متواتر است، اختلاف نظر پیدا کردهاند. معتزله بصره بر این شدند که آن علم ضروری است و آن را خداوند ایجاد میکند. در مقابل، معتزله بغداد به اکتسابی بودن این علم اعتقاد داشتند.۲ سید مرتضی در مورد این مسئله توقف نموده و همه ادله دو گروه بزرگ معتزلی ـ از جمله سه دلیل معتزله بصره ـ را رد کرده است.۳
موضع سوم: رد آرای معتزله بصره
سید مرتضی در برخی از مسائل مربوط به توحید و عدل از معتزله بصره دوری کرد و به نقد آرای آنان پرداخت؛ از جمله در موارد ذیل:
۱. فعلِ سهوکننده: متکلمان در اینکه آیا فاعلِ از روی سهو مستحق مدح و ذم است؟ و آیا فعل او موصوف به حسن و قبح میشود یا نه؟ اختلاف کردهاند. ابوعلی و ابوهاشم جبایی هر گونه مدح و ذم، یا حسن و قبح از فعل فردِ ساهی را منتفی دانستهاند،۴ ولی سید مرتضی این نظر را رد کرده و معتقد بوده فعلِ سهوکننده در برخی موارد به حسن و قبح متصف میشود؛ گرچه فعل قبیح او مستحق ذم و نکوهش نیست.۵
۲. عوض: از مسائل کلامیِ مهم مرتبط با عدل، موضوع آلامی است که از شرور ناشی میشود و عوضی که باید در مقابل ألم داده شود.
متکلمان در تبیین موضوع عوض میگویند: هنگامی که ظالم مرتکب ستمی میشود، باید عوض آن را به مظلوم بدهد. ولی خداوندی که ظالم را بر انجام دادن ظلم تمکین کرد، از راه دادن قدرت به او، نباید عوض را به جای ظالم بدهد؛ زیرا در این صورت سازندگان شمشیر، مسئول جنایتهایی خواهند بود که توسط شمشیرهایی که ساختهاند، انجام شده است. بنابراین، تمکین ظالم نسبت به