این صورت میتوان بحث پیروی از آنان را طرح کرد.
سید مرتضی در مواردی که به گمان خویش رأیی آشکار و مستند از امام معصوم در اختیار ندارد، در مواجهه با آرا و اندیشههای معتزله بصره سه موضعِ پذیرش، توقف یا رد را انتخاب میکند. در مورد دو موضع آخر بدیهی است که بحث تبعیت مطرح نیست. تنها در موضع اول بحث تبعیت قابل تصور میباشد که البته ثابت کردن تبعیت، نیازمند بحث و بررسی است که در ادامه به آن میپردازیم.
در این قسمت از مقاله بر این هستیم تا با آوردن نمونههایی از هر سه موضع به بررسی میزان تأثر سید مرتضی از معتزله بصره در خصوص مسائل توحید و عدل بپردازیم:
موضع اول: پذیرش آرای معتزله بصره
سید مرتضی برخی از نظریههای مخصوص معتزله بصره را قبول داشته و از آن دفاع کرده است. این نظریهها عبارتاند از:
۱. توقیفی نبودن اسما: از مواردی که سید مرتضی با معتزله بصره همسوست، بحث روشِ شناخت اسما و صفات خداوندی است. وی بهصراحت از قدرت عقل برای شناخت نامهای الهی سخن میگوید.۱ به نظر برخی از پژوهشگران، سید مرتضی هماهنگ با برداشت عقلانی خود، در این بحث از معتزله بصره أثر پذیرفته است.۲ توضیح مطلب آنکه از دیدگاه سید مرتضی، عقل در رسیدن به علم و یقین و استدلال کردن از سمع بینیاز است، همچنین در استنباط نامهای پروردگار از سمع بینیاز است و میتواند بهطور مستقل اسمای الهی را استنباط کند و به خداوند نسبت دهد.
نقد و بررسی: به نظر میرسد بحث توقیفی بودن اسما با نوع نگاه به رابطه سمع و عقل ارتباط ندارد؛ زیرا کسانی که قائل به توقیفیت اسما هستند، بدون اشاره به بحث رابطه عقل و سمع، به روایاتی تمسک کردهاند که مانع از اسمگذاری برای خداوند بدون اذن شرعی بوده است؛۳ چون امکان دارد قائل به بینیازی عقل از سمع بود و در عین حال قائل به توقیفیت اسما، به دلیل روایات دال بر توقیفی بودن، شد. بنابراین کسی مانند سید مرتضی که روایاتِ توقیفیت اسما را به دلیل آحاد بودن غیر قابل استناد میداند، طبیعی است که به نظر مقابل روی آورد؛ زیرا به نظر او، عقل دلیلی بر نفی آن ندارد