475
جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد

سید مرتضی با همه دفاعیاتی که از ابن ‏راوندی می‏کند، وی را در رساله‏ مسالة فی علة خذلان اهل البیت و عدم نصرتهم ملحد معرفی کرده است.۱ در قسمتی از این رساله سید اشکالی درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله طرح می‏کند و آن را به ابن ‏راوندی و ملاحده نسبت می‏دهد. این موضع‌گیریِ متفاوت سید بر ضد ابن راوندی بر خلاف مبنای او در الشافی است. البته صرفاً در تحلیل می‏توان گفت: به نظر می‏رسد دفاعیات مرتضی از ابن ‏راوندی بر اثر مجادلات وی با معتزله بوده است و سید از بی‌انصافی آنان در‏باره او سخن می‏گوید تا آنان را مفتضح کند، نه آنکه او را در عداد علمای امامیه برشمارد و بخواهد اندیشه‏های وی را موجّه نشان دهد؛ به این معنا که سید در کتاب الشافی در مقام دفاع از امامت است و ناگزیر ابن ‏راوندی در جبهه اوست و باید از وی دفاع کند.

مقایسه اندیشه‏های سید مرتضی و ابن‏ راوندی

در این قسمت برخی از اندیشه‏های سید مرتضی و ابن ‏راوندی در حوزه توحید و عدل و همچنین امامت مقایسه می‏شود تا اقبال و ادبار سید مرتضی به ابن ‏راوندی آشکارتر شود. گفتنی است: اندیشه‏هایی محور بحث قرار گرفته‏اند که از آنها برای ابن راوندی گزارش‏هایی وجود داشته است.

علم الهی: در علم الهی یکی از موضوعات مطرح، ازلیت علم الهی و نحوه علم خداوند بر اشیای غیر مخلوق است. ابن ‏راوندی معتقد بود اشیا زمانی شئیت می‏یابند که در خارج محقق شوند؛ از این رو، نمی‏توان برای شیئی که وجود خارجی ندارد، نامی نهاد.۲ این مبنای ابن ‏راوندی در بحث علم الهی از سوی مخالفان به نفی علم پیشینی خداوند منجر می‏شد؛ با این بیان که اگر شی‏ء فقط به‏ موجود گفته‏ شود، باید خداوند به‏ آنچه‏ هنوز موجود نشده ‏است‏ و شی‏ء نیست‏، علم‏ نداشته‏ باشد. ابن ‏راوندی برای حل این مسئله این گونه بحث را طرح می‏کند که علم خداوند به اشیا ازلی است؛ به این معنا که خداوند به اشیا علم دارد که در آینده شیء خواهند شد. او معتقد بود که اساساً برای تحقق دیگر صفات الهی نیز به ما به ازای خارجی نیازی نیست.۳ این نظریه در کنار لازمه‏ای که ایجاد کرده، برای مخالفانِ ابن راوندی این دستاویز را فراهم آورده که وی را متهم کنند که علم خداوند به اشیا متوقف بر حدوث آنهاست و قائل به حدوث علم الهی شده است.۴

این مطلب نکته‏ای را رهنمون می‏کند که احتمالاً وی نیز مانند متکلمان امامیه در کوفه، قائل به

1.. سید مرتضی، رسائل الشریف مرتضی، ج۳، ص۲۱۳.

2.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۱۶۰.

3.. همان، ص۱۵۹ و ۱۶۰.

4.. حسنی‏رازی، تبصرة العوام، ص۲۰۱.


جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
474

در برابر معتزلیان، اتهام الحاد ابن ‏راوندی را به‌روشنی انکار می‏کند. او معتقد است که نسبتِ بی‏جا دادن، و فحش و تهمت، شیوه عوام نادان است که در مذمت مذاهب دیگر و بی‌احترامی به اهل آن مذهب استفاده می‏کنند. سید همه اینها را خروج از بحث می‏داند و به ردّ نسبت‏های معتزلیان می‏پردازد.۱ او سپس به‏طور خاص در‏باره ابن ‏راوندی چنین به مدافعه می‏پردازد که برخی از کتاب‏هایی که ابن‏ راوندی نگاشته و سبب بدنامی او شده، آثاری بوده که وی در معارضه با معتزله و در مقام تحدی با آنان نگاشته است؛ زیرا معتزله با وی بدرفتاری و او را به قصور فهم و معرفت متهم کردند. این رفتار معتزله ابن‏ راوندی را بر آن داشت تا کتاب‏هایی در نقد آنها بنویسد و ناتوانیِ معتزله را در نقض آنها آشکار کند؛ در واقع، ابن ‏راوندی با این کار معتزلیان را درباره اتهاماتی که به وی زده بودند، مانند کمیِ فهم و ناآگاهی، به زحمت انداخت. این رفتار ابن ‏راوندی در حالی است که وی آشکارا از این کتاب‏ها تبری می‏جست و تألیف این کتاب‏ها را انکار می‌کرد و به دیگری نسبت می‏داد، در حالی که در خطا بودن تألیف این کتاب‏ها شکی نیست؛ خواه به آنها اعتقاد داشته و خواه معتقد نبوده است. کتاب‏هایی که ابن راوندی نوشته، مانند یا نزدیک به کتاب‏هایی است که جاحظ نگاشته است. جاحظ کتاب‏هایی مانند العثمانیه، المروانیه، الفتیا، العباسیه، الإمامیه، الرافضه و الزیدیه را نگاشته و کسی که این آثار را می‏بیند متوجه می‌شود که مؤلف بر اثر اظهار نظرهای متضاد و مختلف به چه حد از شک، الحاد و کمی تفکر در دین رسیده است. هیچ‏کس نمی‏تواند مدعی شود که چون جاحظ در مقام نقل اندیشه‏ها و احتجاجات گروه‏های مختلف بوده، معتقد به محتوای این آثار نبوده است؛ از این رو، نمی‏توان بر او جرمی را مترتب دانست و او را به پیروی یکی از این گروه‏ها متهم کرد. سید مرتضی نتیجه می‏گیرد که اگر این سخن درست باشد و بتوان با آن مخالفان جاحظ را قانع کرد، نظیر همین دفاع را می‏توان از ابن‏ راوندی ابراز داشت؛ با این تفاوت که ابن‏ راوندی در کتاب‏هایی که سبب بدنامی او شده هیچ‌گاه نمی‏گوید که من به این مذاهبی که حکایت کرده‌ام، معتقدم و به صحت آنها ایمان دارم، بلکه می‌گوید دهریه یا موحدان یا براهمه یا مؤمنان به اصل رسالت چنین و چنان می‌گویند. سید می‏گوید: اگر بتوان گفت که جاحظ در نقل گزارش‏هایی مانند سبّ صحابه و ائمه علیهم السلام و شهادت دادن به گمراهی و خروج ایشان از دین، تنها ناقل و حکایت‌گر بوده و هیچ‏گونه اعتقادی نداشته، به همین ترتیب ابن ‏راوندی هم مجرم نیست، زیرا می‏توان گفت وی هم تنها ناقل بوده و اعتقادی به محتوای کتاب‏های خود نداشته و تنها در مقام نقل فضائح معتزلیان بوده است. بر این اساس، تهمت‏هایی که به وی نسبت داده‏اند، از بین می‏رود.۲

1.. سید مرتضی، الشافی، ج۱، ص۸۱ و ۸۲.

2.. همان، ص۸۷ و ۸۹.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران، زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39448
صفحه از 657
پرینت  ارسال به