سید مرتضی با همه دفاعیاتی که از ابن راوندی میکند، وی را در رساله مسالة فی علة خذلان اهل البیت و عدم نصرتهم ملحد معرفی کرده است.۱ در قسمتی از این رساله سید اشکالی درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله طرح میکند و آن را به ابن راوندی و ملاحده نسبت میدهد. این موضعگیریِ متفاوت سید بر ضد ابن راوندی بر خلاف مبنای او در الشافی است. البته صرفاً در تحلیل میتوان گفت: به نظر میرسد دفاعیات مرتضی از ابن راوندی بر اثر مجادلات وی با معتزله بوده است و سید از بیانصافی آنان درباره او سخن میگوید تا آنان را مفتضح کند، نه آنکه او را در عداد علمای امامیه برشمارد و بخواهد اندیشههای وی را موجّه نشان دهد؛ به این معنا که سید در کتاب الشافی در مقام دفاع از امامت است و ناگزیر ابن راوندی در جبهه اوست و باید از وی دفاع کند.
مقایسه اندیشههای سید مرتضی و ابن راوندی
در این قسمت برخی از اندیشههای سید مرتضی و ابن راوندی در حوزه توحید و عدل و همچنین امامت مقایسه میشود تا اقبال و ادبار سید مرتضی به ابن راوندی آشکارتر شود. گفتنی است: اندیشههایی محور بحث قرار گرفتهاند که از آنها برای ابن راوندی گزارشهایی وجود داشته است.
علم الهی: در علم الهی یکی از موضوعات مطرح، ازلیت علم الهی و نحوه علم خداوند بر اشیای غیر مخلوق است. ابن راوندی معتقد بود اشیا زمانی شئیت مییابند که در خارج محقق شوند؛ از این رو، نمیتوان برای شیئی که وجود خارجی ندارد، نامی نهاد.۲ این مبنای ابن راوندی در بحث علم الهی از سوی مخالفان به نفی علم پیشینی خداوند منجر میشد؛ با این بیان که اگر شیء فقط به موجود گفته شود، باید خداوند به آنچه هنوز موجود نشده است و شیء نیست، علم نداشته باشد. ابن راوندی برای حل این مسئله این گونه بحث را طرح میکند که علم خداوند به اشیا ازلی است؛ به این معنا که خداوند به اشیا علم دارد که در آینده شیء خواهند شد. او معتقد بود که اساساً برای تحقق دیگر صفات الهی نیز به ما به ازای خارجی نیازی نیست.۳ این نظریه در کنار لازمهای که ایجاد کرده، برای مخالفانِ ابن راوندی این دستاویز را فراهم آورده که وی را متهم کنند که علم خداوند به اشیا متوقف بر حدوث آنهاست و قائل به حدوث علم الهی شده است.۴
این مطلب نکتهای را رهنمون میکند که احتمالاً وی نیز مانند متکلمان امامیه در کوفه، قائل به