رابطه سید مرتضی، وراق و ابن راوندی
سید مرتضی (م ۴۴۶ ق) از موضع و جایگاهی متفاوت نسبت به نوبختیان و شیخ مفید، به ابوعیسی وراق و ابن راوندی نگاه میکند؛ نگاهی که با توجه به منابع موجود یگانه و بیهمتاست، بهگونهای که سید مُهر بطلانی بر همه آنچه معتزلیان بر ضد این دو بافتهاند میزند، با این حال آشکارا از انتساب آنان به امامیه یاد نکرده است. در این قسمت به جایگاه وراق و ابن راوندی در آثار و نظریات سید پرداخته میشود تا بحث به شکل آشکارتری تبیین شود.
نخست درباره وراق باید گفت که سید مرتضی در مقابل ایرادها و اتهامات قاضی عبدالجبار از وراق حمایت میکند. قاضی از قول ابوعلی جبایی، وراق را متهم میکند که پذیرش اندیشههای امامیه از سوی وی تنها به سبب اهداف الحادی است و هدف واقعی وی ضربه زدن به دین و اسلام است. ابوعلی بر این گمان است که اگر وراق بدون پذیرش اندیشه اسلامی میخواست به نقد اسلام وارد شود و اظهارات کفرآمیز و الحادی بزند، کسی از او نمیپذیرفت، ولی او تشیع را لوایی برای اهداف شوم خود قرار داده است. در ادامه، جبایی طرفداری وراق از اندیشههای ثنوی را آشکار میداند؛ به همین علت است که او در خلوت درباره امام علی علیه السلام میگفت:
به یاری و دفاع از کسی ناچار شدهام که دشمنترینِ مردم بر من است. او کسی است که بیشتر از همه به کشتن مردم اقدام کرد، ولی ضرورت سبب شده است که خود را در زیر حمایت از او بپوشانم تا از کشته شدن نجات یابم.۱
سید مرتضی در دفاع از وراق، ثنوی بودن وی را از اتهاماتی میداند که معتزلیان به وراق زدهاند و پیش از این نیز همین اتهام را ابن راوندی از روی دشمنی مطرح کرده است. علت این اتهام هم این است که وراق در کتاب معروف خود، یعنی المقالات اندیشه و شبهات ثنویان را با اطناب مطرح کرده است. اگر این مقدار بحث مفصل از ثنویان دلالت میکند که وراق خود به اندیشه آنان معتقد بوده، پس برای جاحظ و دیگر کسانی که در تمحض و تهذیب اندیشههای مبطلان تأکید کردهاند نیز همین سخن را باید گفت.۲
سید در ادامه به ردّ کتابهای مشهور به الحادِ وراق میپردازد و میگوید که دو کتاب المشرقی و النوح على البهائم را نمیتوان برای وراق اثبات کرد و بعید نیست که برخی از ثنویان این کتاب را نوشته و به وراق نسبت داده باشند. وی در چراییِ این مسئله میگوید: بسیار مرسوم است که آثاری در نصرت مذهبی به شخصی نسبت داده شود که درباره آن مذهب شناخت دارد. سید در ادامه میگوید: