شدند.۱ در سال ۴۲۷ بار دیگر ترکها بر جلالالدوله شوریدند. وی پس از مشورت با سید مرتضی به خانه او گریخت و در پناه سید قرار گرفت.۲ در همین سال وزیر ابوالقاسم بن ماکولا پس از برکناری بازداشت و در اختیار سید مرتضی قرار داده شد تا بازخواست شود.۳
بسیاری از اشعار سید مرتضی نیز در همین بستر جایگاه سیاسی وی سروده شده است. الطائع لامراﷲ (خلافت ۳۶۳ ـ ۳۸۱)، القادر (خلافت ۳۸۱ ـ ۴۲۲) و فرزند وى القائم بامراﷲ (خلافت ۴۲۲ ـ ۴۶۷) از خلفایی هستند که سید از آنها در دیوانش نیز یاد کرده است. او همچنین از امیران آل بویه بهاءالدوله و فرزندانش شرفالدوله و سلطانالدوله و رکنالدین جلالالدوله و نیز از ابوکالیجار مرزبان بن سلطان بن بهاءالدوله یاد کرده است. از میان وزرا نیز از ابوغالب محمد بن خلف، ابوعلى، رخجى، ابوعلى حسن بن حمد، ابوسعد بن عبدالرحیم، ابوالفتح، ابوالفرج محمد بن جعفر بن فسانجس ابوطالب محمد بن ایوب بن سلیمان بغدادى، ابومنصور بهرام بن مافنة وزیر ملک ابوکالیجار و... یاد کرده است. بسیاری از این اشعار در مدح سیاستمداران و در برخی موارد نیز این اشعار طعنهآمیز است.۴
سید مرتضی در پاسخ به شبهاتی که در مورد همراهی وی با حاکمان و پذیرش مناصب حکومتی مطرح بود رساله العمل مع السلطان را نوشت. او این رساله را در سال ۴۱۵ قمری که اوج فعالیتهای سیاسی اوست ـ در پی گفتوگویی که درباره جایز بودن یا نبودن پذیرش مسئولیت از سوی حاکم جائر در مجلس ابوالقاسم حسین بن علی مغربی، وزیر شیعی مشرفالدوله بویهی، پیش آمد ـ تألیف کرد. سید در این رساله با استدلال عقلی و روایی و استناد به سیره معصومان علیهم السلام در صدد اثبات این امر است که مسئولیتپذیرى از سوى حاکمان جور ـ اگر در آن وجه نیکویى مانند یاری شیعیان و مستضعفان وجود داشته باشد ـ هرچند در ظاهر از سوى حاکم ستمگر است، در باطن از سوى امامان حق مىباشد؛ چرا که وقتى آنان این نوع پذیرش مسئولیت را با شرطهایى که بیان شد، رخصت دادهاند، شخص درحقیقت به امر آنها آن را پذیرفته است. بدین دلیل که روایت صحیحى وارد شده است مبنى بر اینکه کسى که در چنین وضعیتى باشد، برپایى حدود و قطع دست دزدان بر او جایز است و او هر کارى را که شریعت مقتضى انجام دادن آن است، میتواند به جا آورد.۵ این رساله به نوعی اهداف سید مرتضی را از پذیرش مناصب حکومتی روشن مینماید و گویای این است که