اعمال نیک آنان به سبب کفرشان باطل میشود.
گناهان کوچک و بزرگ
معتقدانِ به احباط، تنها معاصی کبیره را موجب احباط میدانستند و گناهان را به صغیره و کبیره تقسیم میکردند؛۱ از همین رو، بنونوبخت که به احباط باور داشتند، مانند معتزله، گناهان را به خودی خود، صغیره و کبیره میدانستند.۲ در مقابلِ این دیدگاه، شیخ مفید و برخی از امامیه و مرجئه معتقد بودند همه گناهان بنفسه بزرگاند، و کوچک نامیده شدن برخی از گناهان به نسبت دیگر گناهان است.۳ سید مرتضی نیز مانند شیخ مفید فرقى میان گناهان کوچک و بزرگ قائل نیست و معتقد است معاصى خداوند همه کبیرهاند و تقسیم آنها به کبیره و صغیره از نسبت و مقایسه میان آنها حاصل مىشوند.۴
با توجه به کارکرد متفاوت احباط در اندیشه نوبختیان، که به خلود مسلمان مرتکب کبیره در جهنم اعتقادی نداشتند، میتوان گفت کارکرد گناهان بزرگ و کوچک نیز احتمالاً در اندیشه نوبختیان متفاوت با اندیشه معتزله بوده است.
معرفت و طاعت کفار
در موضوع «معرفت و طاعت کفار» این سؤال بین متکلمان مطرح بوده که «آیا ممکن است کافری معرفت به خدا داشته باشد؟ و در این صورت، آیا طاعتی از وی پذیرفته میشود یا نه؟» مخالفان معرفتِ کفار معتقد بودند که ممکن نیست کافری به خداوند معرفت داشته باشد؛ زیرا شناخت خداوند بالاترین ثوابها و مدح و تعظیم را در پی دارد و کافر در حال کفرش سزاوار مدح و ثنا و ثوابی نیست. این دسته از متکلمان درباره طاعت کفار نیز همین دیدگاه را داشتند و معتقد بودند از کافر طاعتی سر نمیزند؛ زیرا در این صورت مستحق مدح و ثواب است و مدح و ثنا با کفر قابل جمع نیست.
در مقابلِ این دیدگاه، گروهی از متکلمان که به احباط معتقد بودند، امکان معرفت کفار را میپذیرفتند و معرفت اهل کتاب به خداوند را بر ادعای خود شاهد میآوردند و معتقد بودند کسی که در ادله اثبات خدا نظر کند معرفت مییابد.۵ این گروه مدح و ثواب را متوجه مجموع اعمال