او عقیده داشت ممکن است انسان به صورت اتفاقی استدلال کند و معرفت اکتسابی به خداوند را به دست آورد که در این صورت مکلف است، اما اگر این اتفاق برای انسان پیش نیاید، وی مکلف نیست و به سبب فقدان نظر و نشناختن خداوند سرزنش نمیشود؛ لذا درباره خدا وجوب نظر امکان ندارد. اما پس از معرفت خدا که ممکن است حتی اتفاقی یا از طریق بختآزمایی (تبخیت) پدید آید، اکتساب دیگرِ معارف وجوب دارد.۱
میتوان گفت به خلاف شیخ مفید که نظریه معرفت معتزله را پذیرفته است، حسن بن موسی در عین حال که بر خلاف معتقدان به اکتسابی بودن معارف ـ مانند متکلمان امامی مدرسه کوفه ـ امکان اضطراری بودن معرفتاﷲ را پذیرفته، از آنجا که اکتسابی بودن همه معارف را ممکن میداند، با اصحاب معارف معتزلی که معارف را اضطراری میدانستند و معتقدان به فطری بودن معارف، اختلاف دیدگاه دارد.۲ سید مرتضی۳ نیز به اکتسابی بودن معارف باور دارد. البته در تبیین این دیدگاه در میان معتقدان به آن، اختلافاتی وجود دارد که بیشتر در میان دو مکتب معتزلی بصره و بغداد نمود مییابد.۴ سید مرتضی در میان معتزله در باب معرفت بهخلاف استادش شیخ مفید که به معتزله بغداد نزدیک است، اندیشه معتزله بصره را برگزیده است.۵
سید مرتضی با تقسیم معارف به ضروری و اکتسابی، بر خلاف ابومحمد نوبختی، علم به خداوند را تنها از راه اکتساب ممکن میداند.۶ البته وی معرفت اهل آخرت را اضطراری میداند.۷ همچنین علوم اکتسابی را فعل ما و علوم اضطراری را فعل خداوند میشمارد.۸
از مهمترین اختلافات سید مرتضی با حسن بن موسی این است که وی، بر خلاف ابومحمد، به وجوب نظر معتقد است و آن را نخستین واجب میداند.۹ دیدگاه معرفتی ابومحمد نوبختی هرچند با دیدگاه معرفت اکتسابی معتزله اختلاف بنیادین دارد، در میان دو مکتب معتزلی بصره و بغداد، به معتزله بصره ـ که سید مرتضی بر رأی آنان است ـ نزدیکتر است؛ زیرا بر خلاف معتزله بغداد که
1.. قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۲، ص۳۲۱.
2.. جاحظ، رسائل الجاحظ، ص۱۰۹-۱۲۰.
3.. سید مرتضی، الذخیره، ص۱۶۶ و ۱۶۷.
4.. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۲۰-۳۳؛ نیشابوری، المسائل الخلاف، ص۳۳۰-۳۵۱.
5.. مقایسه کنید: سید مرتضی، همان، ص۱۵۶-۱۸۵را با قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۲۰-۳۳.
6.. سید مرتضی، همان، ص۱۶۶ و ۱۶۷.
7.. همان، ص۵۲۶-۵۲۸.
8.. همان، ص۱۵۶، ۱۵۷، ۱۶۵ و ۱۶۶.
9.. همان، ص۱۶۷-۱۷۱.