۰.إجمَاعُ الْأَلْسُنِ عَلَیهِ بِالْوَحْدَانِیَّةِ کَقَوْلِهِ تَعَالَى: (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیقُولُنَّ اﷲ).۱
هم آن حضرت در حدیث دیگرى مىفرماید: «عَارِفٌ بِالمَجهُولِ مَعرُوفٌ عِند کُلِّ جَاهِل».۲
ملا صالح مازندرانى ذیل حدیثى که معرفت را صُنع خدا مىداند،۳ نوشته است:
احادیث بسیارى در این معنا روایت شده که از کثرت به تواتر معنوى رسیدهاند. بخشى از آنها در التوحید صدوق رحمه الله و بخشى در المحاسن برقى رضی الله عنه و برخى در دیگر کتابهاى معتبر مذکور است و بر اساس منطوق و مفهوم، دلالت دارند که شناخت خداوند متعال، توقیفى است و بندگان به تحصیل آن با نظر و استدلال، مکلف نیستند و بیان و تعریف به عهده خداست.۴
بنابراین، اگر این دسته از ادله را لحاظ کنیم، با توجه به همگانى و فراگیر بودن معرفت فطرى (یعنى معرفتى که بر پایه آیه میثاق، عرضه آن به انسانها، به منظور اتمام حجت الهى بر ایشان بوده است)۵ مىتوان گفت که کفار نیز حامل درجهاى از خداشناسىاند.۶ از سوى دیگر، در برخى از احادیث الکافى معرفت خداوند، به ترکیبى از شناخت و تصدیق و تسلیم نسبت به مجموعهاى از معارف ایمانى، یعنی خداى سبحان، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام، اطلاق شده است. نمونه این متون، حدیث زیر است:
۰.عَن أَبِى حَمزَةَ قَالَ: قَالَ لِى أَبوجَعفَرٍ علیه السلام: إِنَّمَا یَعبُدُاﷲ مَن یعرِفُ اﷲ فَأَمَّا مَن لَا یعرِفُ اﷲ فَإِنَّمَا یعبُدُهُ هَکَذَا ضلَالًا قُلتُ: جُعِلتُ فِدَاکَ فَمَا مَعرِفَةُ اﷲ؟ قَالَ: تَصدِیقُ اﷲ عزّ و جلّ وَ تَصدِیقُ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله وَ مُوَالَاةُ عَلِیٍّ علیه السلام وَ الِائتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الهُدَى علیهم السلام وَ البَرَاءَةُ إِلَى اﷲ عزّ و جلّ مِن عَدُوِّهِم هَکَذَا یُعرَفُ اﷲ عزّ و جلّ.۷
طبعاً اگر این دسته احادیث را در نظر بگیریم، نمىتوان از خداشناسى کافران سخن گفت؛ اما به نظر مىرسد که مراد از معرفت در این احادیث، شناخت و آگاهى صرف نسبت به خداوند، موضوع
1.. همان، ج ۱، ص۱۱۸.
2.. همان، ص۹۱، ح۲.
3.. ذیل حدیث «عن محمد بْنِ حکیمٍ قَال قُلْتُ لِأَبِى عبداﷲ علیه السلام: الْمَعْرِفَةُ مِنْ صُنْعِ مَنْ هِى؟ قَال: مِنْ صُنْعِ اﷲ لَیس لِلْعِبَادِ فِیهَا صُنْعٌ» (کلینی، همان، ج ۱، ص۱۶۳).
4.. ملاصالح مازندرانی، شرح اصول کافى، ج۵، ص۴۸. وى بر این پایه، دیدگاه نظرى بودن معرفت اﷲ را باطل دانسته است.
5.. «أَن تَقُولُواْ یوْمَ الْقِیمَةِ إِنَّا کنَّا عَنْ هذَا غفِلِینَ» (ر.ک: اعراف: ۱۷۲).
6.. براى مطالعه دربارۀ معرفت فطرى خدا، ر.ک: محمدباقر ملکى میانجى، توحید الإمامیه؛ رضا برنجکار، معرفت فطرى خدا.
7.. کلینی، کافى، ج۱، ص۱۸۰، ح۱. براى موارد دیگر، ر.ک: همان، ص۱۸۰، ح۱ (باب معرفة الإمام و الرد إلیه).