دو اصطلاح را از معنای تاریخی خود جدا و آن را در اوصافی که بنا به باور شیعه به معصومان اطلاق شده است حمل میکند و به دستهای از صفات امامان در نهایت عنوان غلو و تفویض مىدهد. غیبت امام، علم غیب، قدرت و معجزه، و برخی صفات دیگر از ویژگیها و صفاتیاند که او آنها را «صفات فوق بشرى» به حساب آورده و بر این باور است که جامعه شیعه این صفات فوق بشری را به معصومین نسبت نمیدادند و حتی شیعیان در برابر آن موضع میگرفتند اما بهتدریج متأثر از مفوضه این انگاره به ساحت اندیشه شیعه وارد شد.۱
مدرسی میکوشد ابن قبه را نمایندهای از خط اعتدال در سده سوم و اوایل سده چهارم نشان دهد که مخالف صفات فوق بشری امام است.۲ در این قسمت به بررسی موارد استفاده و درک و دریافت مدرسی طباطبایی از آثار و اندیشه ابن قبه پرداخته میشود. گفتنی است که مدرسی بیش از بیست و هفت بار به آثار ابن قبه ارجاع داده است. او در پارهای از موارد برداشتی ناقص و ناتمام داشته یا با ارزشداوری به تحلیل متن پرداخته است و گاه برداشتی از سخن ابن قبه کرده که مراد او نبوده است.
مورد اول
مدرسی طباطبایی در بخش دوم کتابش میگوید:
ابن قبه، متکلم بزرگی شیعه در اواخر سده سوم، نیز امکان اینکه خداوند بر دست امام معجزهای را ظاهر کند منتفی نمیدانست؛ هرچند وی نیز با دیگر عقاید مفوضه مانند اعتقاد به علم غیب امام یا وجود هر صفت فوق بشری در او را بهشدت رد میکند.۳
او در این متن دو ادعا را به ابن قبه نسبت داده است: یکی اینکه او به علم غیب امام اعتقاد نداشته۴ و دیگری اینکه وجود هر گونه صفات فوق بشری برای امام را انکار میکرده است. در باب ادعای نخست او برای این انتساب به کتاب نقض الاشهاد در دو بند ۳۴ و ۳۵ ارجاع میدهد. ابن قبه در بند ۳۴ میگوید:
اختلاف امامیه از ناحیه دروغپردازانى است که گاه و بىگاه به تدلیس خود را در میان ایشان جا زدهاند تا آنجایی که بلا و مصیبت (و اختلاف میان شیعیان) فراگیر شد و چون شیعیان پیشین مردمى پاکدل و پرهیزگار بودند که تلاش و کوشش آنها در عبادت بود و اهل تمیز و تشخیص مردمان خوب و بد نبودند، وقتی مرد ظاهرالصّلاحى را مىدیدند که