سعی داشتند آتش اختلافات این دو فرقه را روشن نگه دارند.۱ حجم انتقادهای زیدیه از امامیه، از لحاظ کمّی و کیفی بیشتر بوده است.
دانسته است که کلام و آرای عقیدتی زیدیان مدتها پس از پایهگذاری کلام امامیه، تبیین، نظریهپردازی و سپس تدوین شد. به نظر میرسد زیدیان در ابتدای پایهگذاری کلامیشان به سبب میراث مشترک معرفتی(احادیث اهلبیت علیهم السلام)، در بعضی از مسائل ـ غیر از مسئله امامت با امامیان همفکر و همسو بودند۲ و حتی قاسم رسی نیز مانند برخی از اصحاب امامیه به تشبیه متهم شد،۳ ولی بهتدریج از امامیان فاصله گرفتند و در دامان جریانهای رقیب امامیه (مانند معتزله) افتادند. شاید بتوان دلایلی برای این رویگردانی و جدایی یافت:
یک: حمایت نکردن صریح و قاطع امامیان از قیامهای زیدیه و همچنین اختلاف آنها در موضوع «امامت»، عالمان زیدی را مجبور کرد در قرن سوم برای سر و سامان دادن و هویتبخشی مذهبی خویش اقدام کنند. اینان در زمینه استقلال و هویتسازی مذهبی آثاری نوشتند، تا در عرصه دینی، سیاسی و حتی اجتماعی گروهی ممتاز از امامیه شناخته شوند. قاسم رسی(م ۲۴۶ق) و نواده وی الهادی الیالحق(م ۲۹۸ق)، از عالمان برجسته زیدیه، نقش مهمی در این زمینه ایفا کردند. طبیعی است در برههای که زیدیان برای هویتسازی خود میکوشیدند، در نقد و ردّ سایر جریانات رقیب مانند امامیه از هیچ کوششی فروگذار نکنند؛۴ چرا که امامیه با وجودِ داشتنِ خاستگاه مشترک و اشتراکات فراوان عقیدتی با زیدیه، اختلافاتی نیز، بهویژه در مباحث امامت، با آنها داشتهاند. رساله الرد علی الرافضه اثر قاسم رسی را میتوان در این راستا ارزیابی کرد.۵ رسی در این اثر به بحثبرانگیزترین مسئله میان زیدیه و امامیه، یعنی موضوع «امامت» پرداخته و کوشیده با ردّ دیدگاه امامیه، نظرگاه متمایز زیدیان را در این باره تبیین کند.۶
دو: تندرویِ گروههای غلوگرای امامی، زیدیان را به این تمایزگذاری واداشت تا بدینگونه دامن خویش را از برخی اتهامات گروههای افراطیِ امامیه دور نگه دارند؛ تا جایی که قاسم رسی، از نخستین نظریهپردازان زیدیه، در ردّ امامیان غالی کتابی با عنوان الرد علی الروافض من اهل الغلو
1.. در اینباره بنگرید به مناظرۀ هشام و سلیمان بن جریر زیدی (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۳۰-۵۳۷).
2.. ذهبی، میزان الاعتدال، ج۲، ص۹۳.
3.. اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۶۸.
4.. وجیه، اعلام المؤلفین الزیدیه، ص۱۱۰۳-۱۱۱۰.
5.. رسی، مجموع کتب و رسائل، ص۵۱۵-۵۳۰.
6.. همان.