روایت او بوده است؛۱ از همین رو، شیخ مفید از طریق او شاگرد با واسطه ابوسهل بهشمار میآید. شیخ طوسی نیز به واسطه شیخ مفید از او روایت کرده و برخی احتمال دادهاند او از مشایخ شیخ صدوق نیز باشد.۲
ابوالحسن محمد بن بشر سوسنجردﻯ: او منسوب به آل حمدون بوده و از همینرو، او را حمدونی نیز گفتهاند. وی کتابهایی چون الانقاذ و المقنع در موضوع امامت نگاشته است. او را باورمند به وعید دانستهاند. در عین حال، کتب رجالی او را با وصف «حسن الاعتقاد» ستودهاند. سوسنجردی بسیار اهل عبادت بود و پنجاه بار پیاده به حج مشرف شد. او در کلام زبردست بود.۳ وی از شاگردان ابوسهل نوبختی شمرده شده و از آنجا که شیخ طوسی او را غلمان ابوسهل دانسته،۴ میتوان گفت که مدت مدیدی شاگرد وی بوده است.
ابوالجیش مظفر بن محمد بن احمد بلخی (م۳۶۷): شیخ طوسی او را اهل خراسان میداند.۵ او از متکلمان برجسته امامیه است. از کتابهای او میتوان به کتاب قد فعلت فلا تلم، کتاب نقض العثمانیة على الجاحظ، کتاب فدک، کتاب الرد على من جوز على القدیم البطلان، کتاب النکت و الأغراض فی الإمامة، کتاب الأرزاق والآجال و کتاب الإنسان و أنّه غیر هذه الجملة۶ اشاره کرد. او مناظرههایی با مخالفان امامیه داشته که آنها را در کتابی مکتوب کرده است. ابوالجیش افزون بر اینکه متکلم است، از محدثان امامیه نیز به شمار میآید و کتب رجالیِ شیعه او را شاگرد ابوسهل ذکر کردهاند.۷ از آنجا که او ۵۶ سال پس از ابوسهل از دنیا رفته، میتوان حدس زد که در جوانی از محضر ابو سهل استفاده کرده است. وی از شاگردان خاص ابوسهل بوده و از همین رو شیخ طوسی او را «غلمان» ابیسهل دانسته است. از آنجا که ابوالجیش از استادان شیخ مفید بوده،۸ شیخ از طریق او نیز از علوم ابوسهل استفاده کرده است. افزون بر این، ابوالجیش شاگردی به نام ابو یاسر داشته که شیخ مفید در جوانی ـ هنگامی که برای طلب دانش به بغداد آمده بود ـ نزد او در محله باب خراسان دانش آموخت و همو بود که شیخ مفید را برای کسب دانش راهی درس علی بن عیسی رمّانی کرد.۹ در
1.. شیخ طوسی، الفهرست، ص۲۶۸؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۳، ص۲۳۳.
2.. علامه امینی، الغدیر، ج۴، ص۲۸ و ۲۹.
3.. نجاشی، رجال، ص۳۸۲.
4.. ر.ک: شیخ طوسی، الفهرست، ص۳۹۰.
5.. همان، ص۴۷۳.
6.. از عنوان این کتاب دانسته میشود که او مانند نوبختیان، انسان را غیر از این جسم میدانست.
7.. نجاشی، همان، ص۴۲۲.
8.. شیخ طوسی، همان.
9.. ابن ادریس، مستطرفات السرائر، ص۶۴۸.