ابوالاحوص یکی دانسته و آنان را متفاوت با دیگر متکلمان امامیه شمرده است.۱ بنابراین، میتوان گفت که ابوالاحوص در اندیشههای نوبختیان اثرگذار بوده است. از آنجا که او متکلمی فقیه بوده و از اصحاب حدیث بهشمار آمده است۲ و قاضی عبدالجبار نیز تأکید دارد که روش وی و بنونوبخت ـ در بحث امامت ـ تکیه بر نصوص و گاه استدلال عقلی است،۳ میتوان گفت که اگر ادعای قاضی عبدالجبار درست باشد، بنونوبخت در این روش و رویکرد از ابوالاحوص متأثر بودهاند.
اثرپذیری بنونوبخت از هشام بن حکم
هرچند استادی دیگر برای بنونوبخت در علم کلام شناخته نشده است، با بررسی آرای آنان میتوان اثرپذیری آنان از هشام بن حکم و مکتب او را محتمل دانست. ابومحمد و ابوسهل در بسیاری از موضوعات کلامی با هشام همرأیاند؛ از جمله چیستی انسان، ردّ معجزه برای ائمه، استطاعت، تحریف قران و ردّ سماع کلام فرشتگان از سوی امامان که البته برخی از این اندیشهها در میان متکلمان امامیه پیش از نوبختیان، مختص هشام بن حکم است، همچون بحث انسان که شیخ مفید خود تصریح میکند در تعریف انسان، پیرو بنونوبخت و هشام است.۴
افزون بر این،۵ با بررسی گزارشهای بهجا مانده از نوبختیان درمییابیم که آنان به آثار و اندیشههای هشام دسترسی داشتهاند و ابومحمد بارها دیدگاههای هشام را نقل و گاه نقد کرده است.۶ با توجه به گزارشهای به جا مانده از اندیشههای هشام بن حکم و متکلمان نوبختی، اثرپذیری بنونوبخت از هشام بن حکم در موضوعات زیر درخور ملاحظه است.
چیستی انسان
در این موضوع بنونوبخت کاملاً پیرو هشام بودهاند. بنابر گزارش شیخ مفید، در این موضوع دیدگاه نوبختیان همان دیدگاه منقول از هشام بن حکم است که روایات اهل بیت علیهم السلام آن را تأیید میکند. بنا به باور بنونوبخت، انسان قائم به نفس است و حجم و بُعد ندارد؛ نه ترکیب به ذات آن راه دارد و نه حرکت و سکون و نه اتصال و انفصال، چیزی که فیلسوفان پیشین آن را «جوهر بسیط» نامیدهاند و به