هشام بن حکم را نخستین کسی معرفی میکند که اندیشه نص و استخلاف را در امامیه وضع کرد.۱ از سوی دیگر، درباره ابن راوندی نیز گزارشهای مشابهی وجود دارد. در منابع کلامی گزارش شده که نظریه نص جلی در تفکر امامیه را ابن راوندی طرح کرده است.۲ معتزلیان نخستین گروهیاند که این انتساب را طرح کردند.۳ گزارشهایی نیز وجود دارد که میگوید هشام و ابن راوندی در این نظریه همرأیاند و حتی ابن راوندی را همسو با هشام معرفی میکند.۴ در برخی از متون تصریح شده کسی که این اندیشه را میان امامیه وضع کرد هشام بن حکم بود، ولی ابن راوندی آن را یاری کرد.۵
در بحث تواتر روایات دالّ بر نصوص نیز باید گفت جریانی در تاریخ اندیشه امامیه بر این باور بود که این نصوص متواتر نیستند.۶ قاضی عبدالجبار در المغنی میگوید هشام بن حکم این بحث را طرح کرد که این نصوص، متواترند و ابن راوندی در این بحث راه او را پیموده است.۷
برخی مدعی شدهاند نظریه عصمت را هشام وضع کرده۸ و از سوی دیگر ابن راوندی نیز قائل به عصمت امام بوده۹ و ظاهراً این نظریه را از هشام بن حکم گرفته است؛۱۰ از این روست که ابن راوندی نظریه عصمت هشام را در آثار خود گزارش کرده است.۱۱ هشام بن حکم معتقد بود آیات قرآن نظریه امامیه بر نص و عصمت امام را تأیید میکنند۱۲ و ابن راوندی نیز از همین راه برای اثبات تلازم نص و عصمت استفاده کرده است.۱۳
در بحث حقیقتِ انسان، میان نظریه هشام و ابن راوندی، بر اساس برخی از نظریات منتسب به ابن راوندی، میتوان تعاملاتی یافت. هشام بن حکم بر این باور بوده که انسان دو جزء دارد؛ بدن و
1.. قاضی عبدالجبار، همان، ج۱، ص۲۲۵.
2.. ابن میثم بحرانی، النجاة فی القیامة، ص۸۱.
3.. سید مرتضی، الشافی، ج۲، ص۱۴۳ و ۱۴۴؛ شیخ مفید، الفصول المختاره، ص۲۲؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۲۰، ص۱۲۵.
4.. قاضی عبدالجبار، همان، ص۱۱۸.
5.. تفتازانی، شرحالمقاصد، ج۵، ص۲۶۱ و ۲۶۲؛ حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۳۱۴.
6.. قاضی عبدالجبار، همان، ص۱۱۸، ۱۲۵ و ۱۲۶.
7.. همان، ص ۱۱۸.
8.. همو، تثبیت دلائل النبوه، ج۲، ص۵۵۱.
9.. همان، ص۵۲۸ و ۵۲۹.
10.. همان.
11.. همان، ص۵۵۰ و ۵۵۱.
12.. همان، ص۵۵۱.
13.. سید مرتضی، الشافی، ج۲، ص۲۵۷ و ۲۵۸.