«اصحاب حدیث» ابنتیمیه(م ۷۲۸ق)، از میان «متأخران اسلامی» احمد امین مصری، مدرسی طباطبایی و در کنار اینان برخى از «خاورشناسان» مانند مکدرموت، آدام متز، مونتگمرى وات و مادلونگ همگی بهنحوی مدعیاند کلام شیعه در مقایسه مدرسه کوفه و بغداد، از معتزله اثر پذیرفته است. واسطه این اثرپذیری میتواند دو گروه نوبختیان(ابوسهل و ابومحمد) و معتزلیانِ شیعهشده (مانند ابوعیسی وراق، ابن راوندی، ابن قبه، ابن مملک، ابن فسانجس و ابن تبان) باشد. نویسنده در مقالهای دیگر این نکته را نشان داده که نمیتوان همه معتزلیانِ شیعهشده را یکدست دانست و همه آنها را واسطه انتقال آموزههای معتزلی به امامیه و گرایش کلام امامیه در بغداد به اعتزال قلمداد کرد و هریک از آنها را باید در فضای فکری خود تحلیل کرد.۱ در این میان، ابن راوندی چهره شاخص این جریان است که با توجه به قدرت علمی و فعالیتهای بسیار خود در عرصه آموزههای شیعی، میتوان وی را نامزد برجستهای در انتقال آموزههای کلامی معتزله به امامیه برشمرد.
بر خلاف این نظریه باید گفت ابن راوندی خود ادامهدهنده راه متکلمان امامیه در کوفه بوده و از سنت کلامیِ بزرگان امامیه در کوفه حمایت کرده است. بررسیِ این موضوع، افزون بر اینکه چهره جدیدی از ابن راوندی ترسیم میکند، بهنحوی نظریه مشهور را نیز نقد میکند. مهمتر از همه اینکه در صورت اثبات این فرضیه، جایگاه علمی متکلمان امامیه در کوفه نیز روایت میگردد؛ زیرا ابن راوندی ـ بزرگترین منتقدِ اعتزال با هر هدفی که داشت ـ با مبانی کلامیِ امامیه که متکلمان امامی در کوفه نظریهپردازی کردهاند، به نقد فراگیرترین و قدرتمندترین بنیاد کلامیِ عقلگرای جهان اسلام در طول سده دوم تا پنجم هجری رفته است. ضمن اینکه سخن از این موضوع میتواند به روشن شدن زمینهها و بسترهای شکلگیریِ کلام امامیه در بغداد و علت جهتگیریهای خاص آنان در مباحث کلامی کمک کند. در واقع، این بحث، یکی از مراحل حساس و تاریک تاریخ تفکر امامیه را بازخوانی میکند.
ابن راوندی
«ابوالحسین احمد بن یحیى بن اسحاق راوندى» از شخصیتهای معروف و مشهور دانش کلام، در طول سده سوم در بغداد بوده است. او آثار فراوانی نگاشته و صاحب نظریات مختلفی در حوزههای گوناگون کلام بوده است. معتزلیان به او گرایشهای گوناگون مذهبی را نسبت دادهاند. آنان از ابن راوندی در طبقات خود یاد میکنند۲ که سپس ملحد شد و تا آخر عمر بر الحاد خود تأکید کرد،