سخن از نص و اثبات جانشینی امام علی علیه السلام۷ لازمه جداییناپذیری به نام نقد صحابه دارد. در این بحث نیز وراق همانند هشام و دیگر متکلمان امامیه نوشتههایی داشته است.۱ قاضی عبدالجبار در گزارشی به نقدهای وراق و هشام بر ابوبکر اشاره کرده۲ و این گزارش را با عبارت «کما یقول هشام بن الحکم وابن الراوندی و أمثالهما» نقل کرده است که به قرینه عبارتهای دیگر قاضی، وراق را نیز دربر میگیرد.۳
قاضی عبدالجبار همچنین عصمت امام و تلازم آن با اندیشه نص در دیدگاه شیعه را نیز از ابتکارات هشام بن حکم میداند و معتقد است وراق از شخصیتهایی است که در تبیین و گسترش این اندیشه بسیار کوشیده است.۴
نتیجهگیری
با بررسی گزارشهای مربوط به تبارشناسی فکری وراق میتوان نشانههایی از وابستگی فکری و عقیدتی او به مدرسه کلامی امامیه در کوفه مشاهده کرد، بهویژه اینکه وراق تقریباً اواخر مدرسه کوفه را درک کرده است؛ یعنی زمانی که متکلمان کوفه به بغداد در رفت و آمد بودهاند و چهبسا همین موضوع زمینه و بستر مناسبی برای آشنایی وراق با اندیشههای کلامی امامیه ـ با ویژگیهای معرفتی کوفه ـ فراهم آورده باشد. اینکه چه عاملی سبب گرایش وراق به کلام کوفه شده، روشن نیست؛ ولی شاید بتوان گفت در دوران وراق جریانی در تاریخ تفکر اسلامی شکل گرفته که در دوری از عقلگرایی افراطی معتزله و ظاهرگرایی اصحاب حدیث همرأی بودهاند. عبداﷲ بن سعید کلاب (م ۲۴۰ق) و حارث بن اسد محاسبی (م ۲۴۳ق) از جمله شخصیتهای این جریاناند. ابوعیسی وراق نیز یکی از این شخصیتهاست. البته با این تفاوت که وراق مقالاتنگار است و با اندیشههای مختلفی رویارو شده و با مذاهب گوناگون و از جمله دیدگاهها و آرای متکلمان امامیه در کوفه کاملاً آشناست. به نظر میرسد او با آرا و دیدگاهها آشنا شده و در مقایسه با جریانهای علمی دیگر، مانند معتزله و اصحاب حدیث، جذابیت علمی بیشتری برای او داشته و از این رو، جذب آن شده و به مذهب امامیه گرویده است.
به هرحال، درباره گرایش وراق به کلام امامیه در کوفه گزارشها محدود و بیشتر بر پایه نقلهای