به میان نمیآورد، وی را جزء امامیه و در کنار بزرگان مذهب یاد میکند.۱ او در الاقتصاد به انتساب نظریه «نص» به ابن راوندی و نقد آن نیز اشاره کرده است.۲
بیتوجهی متکلمان امامیه در بغداد ـ یعنی شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی ـ به اندیشههای توحیدی و عدلی ابن راوندی ـ و نه امامتی ـ این نکته را رهنمون میسازد که اندیشههای وی با فضای فکری کلام امامیه در بغداد همراه نبوده است. کلام امامیه در بغداد در برابر اندیشههای معتزلی موضع تقابلی ندارد. از این گزاره میتوان اینگونه فهمید که اندیشههای توحیدی و عدلی ابن راوندی در نقطه تقابلی با معتزله قرار داشته است؛ در غیر اینصورت اگر آموزههای معرفتی ابن راوندی همسو با بسته کلام امامیه در بغداد و بهویژه سید مرتضی بود، به اندیشههای او در حوزه توحید و عدل توجه میشد. به احتمال فراوان، علت این بیتوجهی را باید در گرایش اندیشههای ابن راوندی به کلام امامیه در کوفه جستوجو کرد که جنس آن در تقابل با اندیشههای معتزلی است؛ یعنی در نقطه مقابل کلام امامیه در بغداد. این نکته تحلیلی را که مدعی اثرگذاری ابن راوندی در گرایش کلام امامیه به اعتزال است، به صورت جدی با تردید روبهرو میکند؛ زیرا ابن راوندی در مباحث توحید و عدل عمدتاً به کلام امامیه در کوفه گرایش دارد و حال آنکه نظریه اثرپذیری کلام امامیه از معتزله، کلام امامیه در بغداد را متأثر از معتزله میداند.
بعد از دوران کلام امامیه در بغداد، یعنی سدههای چهارم و پنجم، در سده ششم هجری میتوان به مواضع ابن شهرآشوب (م ۵۸۸ق) درباره ابن راوندی اشاره کرد. وی که بر خلاف متکلمان بغداد رویکردی حدیثی دارد، درباره ابن راوندی به قسمتی از سخنان سید مرتضی در الشافی اشاره میکند و میگوید که برخی از کتابهای او مانند الامامه و العروس جزء کتابهای خوب و محکم او هستند.۳ وی کتابهای ابن راوندی را به سداد و غیر سداد تقسیم میکند.۴ ظاهراً این نگاه در بغداد و میان جامعه علمی معروف بوده است.۵ با این حال، ابن شهرآشوب با همان عبارت سید مرتضی با وصف «مطعون فیه جداً» از ابن راوندی یاد میکند.۶ علامه حلی نیز به قسمت کوتاهی از گفتههای سید مرتضی اشاره کرده که «معتزلیان ابن راوندی را با بدی از خود راندند».۷
1..طوسی، الاقتصاد، ص ۳۲۹.
2.. همان.
3.. ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص۱۷۸.
4.. همان.
5.. ر.ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۲۱۶.
6.. علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص ۴۲۴.