از این روست که معتزلیان نظریات وی را مخالف اسلام و کفرآمیز میخواندند.۱ وراق در دوران اعتزال هم این نگاه را به اندیشههای اعتزال داشت، ولی نوع برخورد معتزلیان با وی سبب شد تا فعالیتهای او بر ضد آنان جدیتر و گستردهتر شود.
رویکرد وراق به کلام معتزلی و بیان پیامدهای کفرآمیز و ناصواب دیدگاههای آنان سبب شد که معتزلیان اندیشههای وراق را نادرست و با گرایشهای مانوی و ثنوی معرفی کنند۲ و اتهامات فراوانی به وی وارد کنند.
ظاهراً بر همین اساس، معتزلیان مباحث وراق را مخالف با آموزههای معتزلی میدانستند۳ و به نقد و مقابله با آثار و اندیشههای او اهتمام داشتند.۴
وراق بعد از جدایی از اعتزال به امامیه پیوست؛۵ گرایشی که معتزلیان آن را واقعی نمیدانند، ولی تصریح میکنند که وراق در این مسیر خدماتی به مذهب جدیدش کرد.۶ گویا انتقادات وراق به معتزلیان از همان نخست تحت تأثیر فکر شیعی بوده است؛ زیرا معتزلیان خاستگاه انتقادات وراق از الهیات معتزلی را جریان فکر شیعی او میدانند.۷ ضمن اینکه به نظر میرسد گرایش او به شیعه نمیتواند ناگهانی یا بر اثر طرد معتزلیان باشد، بلکه با آشنایی قبلی و با پشتوانه معرفتی بوده است. اینکه شیعیان وراق را پذیرفتند و او را از علمای خود بهشمار آوردند نشان میدهد که وراق سابقهای در توجه به تشیع یا آشنایی و ارتباط پیشین با امامیمذهبان داشته است. بنابراین، اتهامات وارد شده بر وراق را باید در پیچ و خم تغییر رفتار علمی و مذهبی او از سوی مخالفان معتزلیاش جستوجو کرد.
جایگاه و تأثیر ابوعیسی وراق در کلام امامیه
درباره ارتباط وراق با علمای امامیه آگاهیهای محدودی وجود دارد. در تبیین این موضوع نخست باید گفت که جدایی وراق از اعتزال با نزدیک شدنش به تشیع همراه بود.۸ این گرایش جدید وراق
1.. ر.ک: قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۲۰(امامت۱)، ص۳۷؛ همچنین، سید مرتضی، الشافی، ج۱، ص۸۳.
2.. برای نمونه، ر.ک: خیاط، الانتصار، ص۲۱۹.
3.. ر.ک: خیاط، همان، ص۲۱۹؛ قاضی عبدالجبار، تثبیت دلائل النبوه، ج۱، ص۵۱ و ۵۲.
4.. همان، ص۱۵۰؛ قاضی عبدالجبار، همان ، ج۱، ص۵۱.
5.. همان، ص۲۱۹و ۲۲۴؛ حاکم جشمی، شرح عیون، ص۳۹۲ و ۳۹۳.
6.. قاضی عبدالجبار، همان ، ج۲، ص ۳۷۱؛ همو، المغنی، ج۲۰(امامت۱)، ص۳۷.
7.. همان، ج۱، ص۵۱.
8.. خیاط، همان، ص۲۱۹، ۲۲۰و۲۲۴.