619
جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد

و هذیان است. وی غلات را متهم می‏کند که نوشته‏های خود را به دروغ به مشایخ روایی اهل حق (امامیه) نسبت داده‌اند؛ از جمله کتاب الاشباح و الاظله که غلات تألیف آن را به محمد بن سنان نسبت داده‌اند. شیخ مفید با تردید در صحت انتساب اخبار این کتاب به وی تصریح می‏کند که در صورت صحت انتساب، باید او را که متهم به غلو است، ضال و مضل دانست.۱ شیخ مفید این قول را که ذوات اهل بیت علیهم السلام پیش از آفرینش در عرش بوده‏اند، به غلات جهال و نیز حشویه شیعه منسوب می‏کند.۲ وی همچنین قول به قدیم بودن اشباح را قول طوایفی از غلات می‏داند.۳

اما می‌توان گفت گرچه غالیان تقریری و غالیانه از حیات پیشین اهل بیت: داشته‌اند، روایات فراوانی از طریق روات امامی وارد شده که در عین سخن گفتن از حیات پیشین اهل‌البیت، ایشان را مخلوقاتی غیر ازلی معرفی می‌کنند که در همان عوالم پیشین به عبادت خداوند مشغول بودند.۴

نتیجه‌گیری

بر خلاف محدثان کوفه و قم که بر مبنای روایاتی که نقل می‏کردند، قائل به حیات پیشین اهل بیت علیهم السلام و عموم انسان‏ها بودند، متکلمان بزرگ بغداد: شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی در انکار حیات پیشین اتفاق نظر دارند. با این حال، شیخ طوسی، هم روایت دال بر خلقت نوری را به‏طور تأییدآمیز نقل می‏کند و هم بر اساس روایات، علم و حیات پیشین را برای تعداد محدودی از انسان‏ها می‏پذیرد. در مقابل، کراجکی و روشن‌تر از او ابوالصلاح حلبی موضع مثبتی در قبال حیات پیشین اهل بیت علیهم السلام گرفته‌اند. از این رو، نمی‏توان ایشان را در خط آن سه متکلم دیگر محسوب داشت.

عوامل متعددی این سه متکلم بزرگ بغداد را به انکار حیات پیشین اهل بیت علیهم السلام و انسان‏ها سوق داده است: از جمله این عوامل نوعی عقل‌گرایی است که به موجب آن مضمون روایات در صورتی پذیرفتنی‌اند که مخالف عقل نباشند و در صورتی که مخالف عقل به شمار آیند، باید آنها را بر معنای صحیحی غیر از معنای ظاهری آنها حمل کرد. متکلمان بغداد دقیقاً همین مواجهه را با روایات حیات پیشین داشته‌اند؛ ایشان برداشت قائلان به حیات پیشین از روایات را خلاف عقل دانسته‌اند؛ چرا که اگر حیات پیشینی در کار بوده باشد، عقلاً لازم است که آن را به یاد بیاوریم. از این رو، این متکلمان معنایی برای روایات در نظر گرفته‏اند که لازمه آن، قول به حیات پیشین نباشد.

از دیگر اسباب مخالفت ایشان با قول به حیات پیشین، تعریف ایشان از روح انسان است؛ شیخ

1.. همان، ص ۳۷ و ۳۸.

2.. همان، ص ۲۸.

3.. همان، ص ۶۸.

4.. برای نمونه، ر.ک: صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۵ و ۶.


جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
618

پیشین قرار می‏دهد، لکن به تفکیکی که در سؤال صورت پذیرفته اشاره نمی‏کند.

به نظر شیخ طوسی نیز پذیرفتن عالم ذر مستلزم پذیرفتن تناسخ است؛ چرا که تناسخ همین است که خداوند قبلاً انسان‏ها را مکلف کرده باشد و سپس آنها را برای پاداش و عذاب اعاده کند؛ در حالی که خودِ انسان‏ها آن تکلیف قبلی را فراموش کرده باشند.۱

خلاصه متکلمان بغداد بدون اینکه به‌روشنی بین دو فرض حیات پیشین (ارواح بدون ابدان و ارواح با ابدان) تفکیک کنند، آن را بر مبنای بطلان تناسخ، باطل دانسته‌اند. اما به نظر می‌رسد بین هر دو فرض حیات پیشین با تناسخ تفاوت وجود دارد؛ زیرا تناسخ عبارت است از خارج شدن روح انسان از یک بدن و قرار گرفتن در بدنی غیر از بدن قبلی که می‌توان در طول زمان چندین‌بار تکرار گردد. روشن است که این تعریف نه بر حیات پیشین ارواح بدون ابدان صدق می‌کند ونه بر حیات پیشین ارواح در قالب ابدان ذری؛ زیرا در فرض نخست اصولاً بدنی در کار نیست؛ و در فرض دوم گرچه ارواح در عالم پیشین در ابدان قرار گرفته‌اند، این ابدان همان ابدانی هستند که ارواح در عالم دنیا نیز در آنها قرار می‌گیرند. به تعبیر دیگر، روح انسان در عالم دنیا وارد همان بدن ذری‌ای می‌شود که در عالم پیشین وارد شده بود، با این تفاوت که بدن ذری در دنیا با قرار گرفتن در نطفه قابلیت رشد و نمو پیدا می‌کند. اما این رشد و نموّ هویت جدیدی بدان نمی‌بخشد؛ درست همان گونه که رشد و نموّ تدریجی فرد در دنیا موجب نمی‌شود که در طول زمان به چند فرد متفاوت تبدیل گردد.۲

بطلان غلو

بحث غلو تنها درباره روایات ناظر به حیات پیشین اهل بیت علیهم السلام مطرح است. تا آنجا نگارنده بررسی کرده، تنها شیخ مفید به بررسی این روایات پرداخته است. گویا غلات در زمان شیخ مفید احیاناً با استناد به روایاتی که خود نقل می‏کردند، تقریری غالیانه و خارج از چارچوب اعتقادی امامیه از ماجرای حیات پیشین ارائه می‏کردند و احیاناً برخی امامیان را تحت تأثیر قرار می‏دادند. شاهد این مدعا پرسشی است درباره آیه تطهیر که به شیخ مفید رسیده است. سائل در ضمن سؤالش تأکید می‏کند «ما اجماع داریم که امامان همواره مطهر بودند و اشباح ایشان قدیم بوده است».۳ روشن است که قول به قدمت اشباح اهل بیت علیهم السلام قولی غالیانه است و با قول به حادث یا مُحدَث بودن ایشان که مورد اتفاق امامیه است، سازگار نیست. شیخ مفید پس از اشاره به روایات اشباح تأکید می‏کند که غلات اباطیل بسیاری را بر این روایات مبتنی کرده و در این باره کتاب‌هایی نوشته‏اند که مشتمل بر لغو

1.. شیخ طوسی، التبیان، ج۵، ص ۲۹.

2.. ر.ک: برنجکار، مبانی خداشناسی در فلسفۀ یونان و ادیان الهی، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۴.

3.. شیخ مفید، المسائل العکبریه، ص ۲۶.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران، زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39316
صفحه از 657
پرینت  ارسال به