وقت که بخواهد دوباره آن را به یاد آورد. اگر چنین نبود، آنگاه امکان داشت که شخصی در بغداد به دنیا بیاید و مدت بیست سال در آن زندگی کند و بزرگ شود و چون پس از آن به شهر دیگری کوچ کند، بودن در بغداد از یاد وی برود و هرگز نتواند آن را به خاطر آورد و از بودن در آن شهر هیچ چیز به یاد وی نماند».۱
دومین اشکال محتوایی شیخ مفید به خلقت ارواح پیش از ابدان این است که این قول مستلزم تناسخ است.۲ شیخ در کتاب المسائل السرویه نیز به بحث تقدم آفرینش ارواح بر ابدان میپردازد و اشکال دیگری به این عقیده وارد کرده، میگوید: خلقت ارواح به نحو پیدایش و اختراع ـ نه تقدیر در بُعد علم خدا ـ بعد از خلق اجسام و صوری است که ارواح، تدبیر و اداره آنها را به عهده دارند و اگر چنین نباشد، ارواح قائم به ذات خود خواهند بود و دیگر به هیچ وجه، به آلات و ابزاری که بدان وسیله عمل کنند، نیازی نخواهند داشت.۳
شیخ مفید در این اثر پس از واحد و غیر قطعی دانستن صحت حدیث «انَّ اﷲ تَبَارَک وَ تَعَالَى خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَجْسَادِ بِأَلْفَی عَامٍ»، آفرینش پیشین ارواح را در صورت ثبوت حدیث، به «خلق تقدیر» در علم خدا معنا کرده است؛۴ به این معنا که خداوند متعال پیش از اختراع و ابداع ابدان، ارواح را در علم خود تقدیر کرد و سپس ابدان را آفرید و آنگاه برای ابدان ارواح را پدید آورد. بنابراین، آفرینش ارواح پیش از ابدان، خلق در تقدیر علم است نه آفرینش ذوات آنها.
این تحلیل شیخ مفید با تفسیر وی در تصحیح الاعتقادات کاملاً متفاوت است. در تصحیح الاعتقادات، منظور از «روح» را همان فرشتگان میداند که دو هزار سال پیش از خلق انسانها آفریده شدهاند، ولی در المسائل السرویه روح را همین روح انسانی میداند که خلقت تقدیری (نه خلقت خارجی) آنها در علم خدا صورت پذیرفته است. از سوی دیگر، در آنجا خلق را به معنای آفریدن گرفته و در اینجا به معنای تقدیر و اندازه کردن! ناگفته نماند که شیخ مفید صحت روایاتی را که دلالت دارد بر وجود اشباح معصومان علیهم السلام در عرش میپذیرد که بر طبق این روایات حضرت آدم علیه السلام اشباحی نورانی بر عرش دید و از خداوند متعال درباره آنها پرسید و خداوند به او وحی کرد اینها اشباح رسول خدا و امیرمؤمنان و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام است.۵ شیخ در تبیین این حدیث تصریح میکند که