۴. قضای تشریعی: حکم امر و نهی و ثواب و عقاب در افعال (حکم کردن به احکام شرعی معین شده).
در خصوص معنای قضای تشریعی، حدیثی از امام رضا علیه السلام نقل شده است که میتواند مؤید تعریف شیخ مفید باشد. در این حدیث، امام در پاسخ به پرسش راوی درباره معنای قضا میفرماید: «الْحُکمُ عَلَیهِمْ بِمَا یسْتَحِقُّونَهُ عَلَى أَفْعَالِهِمْ مِنَ الثَّوَابِ وَالْعِقَابِ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ».۱
از نظر شیخ مفید، قدر و قضای تکوینی در حوزه افعال اختیاری انسانها هیچ نقشی ندارد. دلیل وی حدیث امام صادق علیه السلام است که در پاسخ به سؤال زراره فرمودهاند: «إِنَّ اﷲ تَبَارَک وَ تَعَالَى إِذَا جَمَعَ الْعِبَادَ یوْمَ الْقِیامَةِ سَأَلَهُمْ عَمَّا عَهِدَ إِلَیهِمْ وَ لَمْیسْأَلْهُمْ عَمَّا قَضَى عَلَیهِمْ»؛۲ یعنی خداوند از آنچه به بندگان عهد کرده، سؤال میکند، نه آنچه بر ایشان قضا روا داشته است. شیخ میگوید: قرآن هم گویای آن است که خلق مسئول اعمال خودشان هستند، پس اگر اعمال مردم به قضای الهی بود، نباید خدا از آنان سؤال کند و همین دلیل بر آن است که قضای الهی یعنی خلقت بندگان و آنچه در آنهاست. وی در نهایت میگوید: این حدیث معنای قضا و قدر را واضح کرده، پس ما نمیتوانیم بگوییم قضا و قدر معنای معقولی ندارد.۳ در تبیین این سخن میتوان گفت: آنچه شیخ در معنای قضا و قدر الهی بیان کرده، تنها یکی از معانی قضا و قدر الهی است.
از سوی دیگر، حدیث مورد استناد شیخ مفید (حدیث زراره) منافاتی با قضای تکوینی خداوند در افعال اختیاری انسانها ندارد. چون قدر و قضای تکوینی خداوند، تفویض و رها بودن انسان در نظام خلقت را نفی میکند و سلطنت خداوند را بر افعال انسان حکمفرما میسازد و با این حال، با آزادی و اختیار انسان منافاتی ندارد.
اکنون برای تبیین این امر، به شواهدی از روایات اشاره میکنیم: در حدیثی امام کاظم علیه السلام فرمودهاند: «لَایکونُ شَیءٌ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ إِلَّا بِسَبْعٍ بِقَضَاءٍ وَ قَدَرٍ وَ إِرَادَةٍ وَ مَشِیئَةٍ وَ کتَابٍ وَ أَجَلٍ وَ إِذْنٍ فَمَنْ زَعَمَ غَیرَ هَذَا فَقَدْ کذَبَ عَلَى اﷲ أَوْ رَدَّ عَلَى اﷲ عزّ و جلّ».۴ مطابق این حدیث تمام افعال اختیاری انسانها مورد قضا و قدر الهی است.
در حدیثی دیگر امام رضا علیه السلام فرمودهاند: «... إِنَّ اﷲ عزّ و جلّ لَمْیطَعْ بِإِکرَاهٍ وَ لَمْیعْصَ بِغَلَبَةٍ وَ لَمْیهْمِلِ