میدهد: اینان برای اثبات نص و عصمت به آیه «أَطِیعُوا اﷲ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم» استناد میکردهاند؛ به این گونه که خداوند اطاعت از رسول و اولیالامر را واجب کرده است. لازمه این اطاعت منصوص و معصوم بودن است، بهگونهای که خطا برای آنها جایز نباشد. سید مرتضی میگوید: کسی از اصحاب امامیه را نمیشناسد که برای اثبات نص علیبنابیطالب علیه السلام به این آیه اعتماد کرده باشد و فقط ابن راوندی در کتاب الامامه این گونه استدلال کرده و به نقد نظر وی میپردازد. سید مرتضی در جایی دیگر در الشافی به نقد نظریه دیگری از ابن راوندی در بحث مقتدا بودن امام نیز پرداخته است.۱
در پایان نیز باید اشاره کرد که قاضی به روایات ضرب حضرت زهرا علیها السلام اشاره میکند و معتقد است که کسانی مانند ابن راوندی و وراق که غرضشان الحاد است، این گزارشها را با هدف قدح در اسلام، بدون اینکه توجیه و تأویل کنند، نقل کردهاند. سید مرتضی طی چند صفحه به ردّ این ادعای قاضی میپردازد و بحث ضرب حضرت زهرا علیها السلام را بر اساس منابع تاریخی اهل سنت و ادله دیگر اثبات میکند.۲
نتیجهگیری
رویکرد مدرسه کلام امامیه در بغداد به معتزلیانِ شیعهشده و دو شخصیت شاخص آنها، یعنی وراق و ابن راوندی، میان همه آنها یکسان نیست. نوبختیان افزون بر تشابهات نظری در بحث امامت، نقدهایی هم بر برخی از اندیشههای منسوب به وراق و ابن راوندی دارند، ولی درباره نوع نگاه شخصیت آنها به وراق و ابن راوندی نمیتوان گزارش صریحی یافت. گزارشهای مفید هم آنقدر گویا نیست تا بتوان چهرهای از وراق و ابن راوندی بهروشنی ترسیم کرد؛ ولی همین چند گزارش اندک نکته سیاهی را، چه درباره شخصیت و چه درباره اندیشهها، روایت نمیکنند. داستان سید مرتضی بسیار متفاوت است. وی از نظر شخصیتی با وراق و ابن راوندی با نرمی برخورد میکند و اتهاماتی را که معتزلیان در طول چند قرن طرح میکردهاند، انکار میکند و آن را ساخته و پرداخته مخالفان معتزلیِ وراق و ابن راوندی میداند. البته درباره شخصیت این دو نیز موضعی محتاطانه دارد و از انتساب صریح آنان به امامیه میپرهیزد. مقایسه اندیشههای غیر امامتی سید مرتضی و ابن راوندی نشان داد در نظریاتی که سید مرتضی به معتزله نزدیک شده، از ابن راوندی فاصله گرفته است. شاید بتوان این شاخصه را معیاری برای بررسی دیگر نظریات سید و ابن راوندی قرار داد؛ البته سید بر