یقولون بالاعتزال و الامامه»، «قائلون بالاعتزال و الامامه» و «القائلون بالاعتزال و النص علی علی بن ابیطالب» یاد میکند،۱ در حقیقت متکلمان معتزلیاند که شیعه شدهاند. از این تعبیر اشعری درمییابیم که این دو گروه تفاوت اساسی با یکدیگر دارند. با نگاه به اندیشههای بنونوبخت و مقایسه آن با اندیشههای معتزلیان درمییابیم که بنونوبخت در برخی آرا ـ از جمله در موضوعاتی چون منزلة بین المنزلتین، استطاعت، وعید، معرفت، تحریف قرآن و استحقاقی بودن نبوت ـ با معتزلیان اختلاف نظر دارند. بنابراین، بنونوبخت برخی اصول خمسه را نپذیرفته و حتی در ردّ اصل «منزلة بین المنزلتین» و «وعید» کتاب نگاشتهاند.۲
افزون بر این، ابوسهل و ابومحمد مناظراتی با بزرگان معتزله داشته و ردّیههایی بر ایشان نوشتهاند.۳ بنابراین، این معنا نیز در باب معتزلی بودن بنونوبخت پذیرفته نیست. البته بنونوبخت در بحثهایی چون معاصی صغیره و کبیره، موافات و احباط با معتزله همرأیاند، اما باید دانست که این سه موضوع جزء مسائل اصلی علم کلام نیستند و افزون بر این، هر سه بر یکدیگر مترتباند و در واقع، یک موضوع به حساب میآیند.۴
۳. معتزلی به معنای اهل العدل و التوحید
معتزلی بودن نوبختیان شاید به این معنا باشد که آنان در برخی مباحث کلامی بر خلاف متکلمان نخستین امامیه به برخی معتقدات معتزله باور داشتهاند. با بررسی برخی گزارشها درمییابیم که دستکم معتزلی نامیده شدن بنونوبخت از سوی فرقهنگاران و معتزله به همین دلیل بوده است و ویلفرد مادلونگ در همین باره میگوید:
بنونوبخت اصول اعتقادی آیین معتزله را در خصوص صفات و عدل خدا پذیرفتند و با هر نوع تصور انسانانگارانه از خدا مخالفت ورزیده، به اختیار انسان قائل شدند. آنها رؤیت خداوند را مردود دانستند و در رد این عقیده که خداوند افعال بشر را خلق میکند، به استدلال پرداختند.۵
مکدرموت نیز به این موضوع اشاره کرده است.۶ اینکه کدامیک از معتقدات بنونوبخت این اتهام را در پی داشته، با دقت بیشتر در منابع میتوان تبیین کرد.