سخن کسانی که بنونوبخت را معتزلی شمردهاند، تبیین کرد.
معنای اعتزال
در اینکه کدامیک از معتقدات موجب میشود یک متکلم را معتزلی بخوانند دیدگاههای متفاوتی بیان شده است. ابوالحسین خیاط که اثر او از قدیمیترین متون باقیمانده معتزلی است، میگوید:
گروه بسیاری با ما در باب توحید موافقاند، اما به جبر اعتقاد دارند و بسیاری نیز با ما در توحید و عدل همداستاناند، اما در موضوع وعید و اسماء و احکام با ما موافق نیستند؛ هیچیک از ایشان شایستگی عنوان اعتزال ندارند، مگر اینکه به اصول خمسه، یعنی توحید، عدل، وعد و وعید، منزلة بین المنزلتین و امر به معروف و نهی از منکر ایمان داشته باشند.۱
شیخ مفید ملاک معتزلى بودن را اعتقاد به اصل «المنزلة بین المنزلتین» دانسته است. بنا به باور او، واصل بن عطا بر اساس همین اصل از حلقه درس حسن بصرى کناره گرفت. اگر فردى با اعتقاد به این اصل، با همه معتزله مخالفت کند، باز معتزلى شمرده مىشود. برای مثال،، ضرار بن عمر با اینکه در مسئله «مخلوق» و «ماهیت» عقیدهاى بر خلاف نظر همه معتزلیان دارد، معتزلى شمرده مىشود. از سوی دیگر، او اعتقاد به امامتِ بدون فصل امام على علیه السلام، پیروى از آن حضرت از سرِ اعتقاد و نفى حکومت خلفاى پیشین را ویژگی اصلى تشیّع میداند و بر این باور است که بنا به این تعریف، کسی که چنین اعتقاداتی دارد و بدان ملتزم است، حتی اگر به مسائلی باور داشته باشد که بیشتر شیعیان آن را رد کردهاند، باز شیعه خوانده مىشود. برای نمونه،، هشام بن حکم، شیعهای است که در موضوع نامها و معانى صفات الهى با تمام شیعیان، اختلاف نظر دارد.۲ مسعودی پس از توضیح اصول خمسه معتزله میگوید:
این مسائل مورد اتفاق معتزله است و هر که به این پنج اصل معتقد باشد معتزلى است و اگر کموبیش به بعضى از آنها معتقد باشد، سزاوار عنوان اعتزال نیست؛ زیرا عنوان معتزلى با اعتقاد به پنج اصل محقق مىشود، اما درباره فروع مذهب اعتزال اختلاف هست.۳
ابوالقاسم بلخی نیز معتقد بود که نام اعتزال شایسته کسانی است که در بحث «أسماء مرتکب کبائر» به منزلة بین المنزلتین معتقد باشند.۴ قاضی عبدالجبار و بغدادی نیز همین قول را برگزیدهاند.۵
1.. خیاط، الانتصار، ص۱۲۶.
2.. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۳۴-۳۸.
3.. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۲۲ و ۲۲۳.
4.. سبحانی، الملل والنحل، ج۳، ص۲۴۰ و ۲۴۱.
5.. قاضی عبدالجبار، المنیة والأمل، ص۱۴؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۹۴.