محضر او بهره بردهاند.۱ شاید از همین رو، مفید میکوشد کلام خود را مطابق با روایات نشان دهد و در این مسیر گاه به تأویل روایات دست میزند و سید مرتضی در گامی فراتر حجیت هر گونه خبر واحدی را زیر سؤال میبرد. از سوی دیگر، با ورود محدثان قمی به بغداد روش آنان در نقد رجال حدیث در به حاشیه راندن کلام حدیثی در بغداد بیتأثیر نبود. این روش نگاهی نقادانه به رجال حدیث بود و همین روش میراث حدیثی بغداد را زیر سؤال برد و مجالی برای جولان نظریهپردازی برونمتنی و در نهایت تکیه بر عقل خودبنیاد در میان متکلمان بغداد فراهم آورد.۲
درگیری اجتماعی امامیه و اهل حدیث در بغداد
از مهمترین تحولات اجتماعی این دوران، جبههگیری میدانی اهل حدیث بغداد در تقابل با امامیه است که خود موجب همگرایی هرچه بیشتر امامیه و معتزله گردید. در پی حمایتهای حاکمیت بویهی از جامعه شیعی و ظهور و بروز مواسم و مراسم شیعی، تودههای اهل سنت که از بزرگان اهل حدیث متأثر بودند، بهشدت بر ضد امامیان بغداد به خروش آمدند و آشوبهای بسیاری در بغداد پدید آمد. هرچند اهل حدیث همواره در تقابل با امامیه بودند، در دوران حضور به علت سیاست تقیه ائمه علیهم السلام و انزوای سیاسی امامیه ـ بهخلاف دوران غیبت ـ کمتر شاهد درگیریهای میدانی بین امامیه و اهل حدیث هستیم.۳ از سوی دیگر، معتزلیان از آغاز مهمترین دغدغه خود را مواجهه با اهل حدیث میدانستند و زمانی که فرصتی مییافتند درصدد ضربه زدن به آنان بودند و اهل حدیث نیز مقابله با جریان معتزلی را همواره تکلیف خود میدانستند. نمونه این تنشها را میتوان در جریان محنت و حوادث پس از آن بهخوبی مشاهده کرد.۴ در نتیجه این حوادث امامیه در تقابل با اهل حدیث بغداد به جریان رقیب آنان یعنی معتزله که اینک در فضای سیاسی با امامیه همسوتر بودند، نزدیک شد. به تعبیر دیگر، دشمن مشترک موجب همگرایی امامیه و معتزله گردید؛ چنانکه در عصر نوبختیان، معتزله یگانه اختلاف خود با امامیه را در موضوع امامت میدانستند.۵ این در حالی است که در دوران حضور مسئله تقریباً برعکس بود و متکلمان امامی همگام با نقد اهل حدیث در ظاهرگرایی و نظریه جبر و تشبیه، به نقد جدی اندیشههای معتزلیان میپرداختند و گزافه نیست اگر بگوییم که در این کارزار با معتزله بیش از اهل حدیث به رویارویی پرداختند.۶