که معتزلیان شیعهشده لزوماً فقط در بحث امامت به امامیه وفادار نیستند، بلکه پارهای از آنان مانند وراق و ابن راوندی در توحید و عدل هم مقابل معتزلهاند و متکلمی مانند ابن قبه تنها در بحث امامت با معتزله مخالف است. از این رو، باید گفت که این متکلمان به یک گرایش مشخص وابسته نیستند و رویکرد واحدی ندارند. بر این اساس، با نگاهی تحلیلی به مجموعه آنچه درباره معتزلیان شیعهشده گفته شد، میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اول، وراق و ابن راوندی که در توحید وعدل نقطه مقابل معتزلیان و متأثر از جریان کلام امامیه در کوفهاند و هنوز در بنیادهای اندیشهای خود، غیر از بحث امامت، در نزاع میان معتزله و خط امامیه معتزلی نیستند؛ بلکه بر همان اصول پذیرفتهشده متکلمان کوفه و بهویژه هشام بن حکم قرار دارند. ضمن اینکه نوع رویارویی امامیه با این دو یکسان نیست. بررسی گزارشهای به جا مانده از موضعگیریها و رویارویی بزرگان امامیه با اندیشهها و آثار وراق و ابن راوندی نشان میدهد که در باور عمومی آنان نگاه مثبتتری به ابوعیسی وراق نسبت به ابن راوندی وجود داشته است.
دسته دوم، ابن قبه که میتوان او را یکی از شخصیتهای اثرگذار به شمار آورد، ولی مشکل اینجاست که مدعیان نظریه تأثیر کلام امامیه از معتزله نام وی را در سیاهه معتزلیان اثرگذار قرار ندادهاند و حتی هیچیک از منابع معتزلی به نام وی اشاره نکردهاند؛ در حالی که ابن قبه تنها در بحث امامت از تفکر امامیه متأثر شده است. عمده اندیشههای گزارش شده از وی در بحث امامت است و در دیگر موضوعات کلامی اندیشه خاصی از او گزارش نشده است، ولی ظاهراً او به اندیشههای معتزلی گرایش دارد و تنها در بحث امامت تفکر امامیه را پذیرفته است.
دسته سوم، ابن مملک که اطلاعات خاصی از او در دست نیست، تقریباً هیچ گزارشی که نشاندهنده اثرگذاری او در جامعه امامیه باشد، وجود ندارد و همین، نشانه کماهمیت بودن و بیتأثیری اوست. در ضمن از اندیشههای ابن مملک نیز چیزی گزارش نشده که نشان گرایشهای اعتزالی او باشد. از این رو، نمیتوان او را عاملی اثرگذار شمرد.
بنابراین، باید گفت که نظریه مشهور را نمیتوان بهسادگی پذیرفت؛ زیرا اثرگذاریای که مدعیان این نظریه به دنبال آناند در معتزلیان شیعهشده یافت نمیشود. در واقع عنوان معتزلیان شیعهشده عنوانی رهزن در اثرپذیری کلام امامیه از معتزله است؛ زیرا پیشفرض آن این است که معتزلیان شیعهشده هنوز تأثیرات اعتزالی دارند و حال آنکه حداقل درباره وراق و ابن راوندی این برداشت صحیح نیست و اینان به اندیشههای متکلمان کوفه، بهویژه هشام بن حکم، وفادارند. این دو در موارد نزاع میان متکلمان کوفه و معتزلیان همچنان طرف متکلمان کوفه را میگرفتند.
فرضیه مشهور زمانی درست به نظر میرسد که بتوان اندیشههایی برای معتزلیان شیعهشده یافت