۱۹ . بررسى اصول و معيارهاى نقد حديث از جهت متن، جعفر صادق فدكى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده علوم انسانى دانشگاه قم، استاد راهنما: دكتر محمدتقى ديارى، استاد مشاور: حجه الاسلام... اعرابى، ۱۳۷۹، ۲۲۱ص.
موضوع اين پايان نامه، بررسى اصول و معيارهاى نقد حديث از جهت متن است. روش نگارنده در اين تحقيق، بررسى اصول و معيارهاى نقد حديث از جهت متن، و اثبات اعتبار آنها از نظر قرآن و سنّت است. نويسنده، ابتدا سعى در اثبات حجّيت اين اصول دارد و سپس، به اجمال هر يك از اين اصول را مورد بررسى قرار داده است كه در همه احاديث، كاربرد دارد، و به برخى از معيارهاى نقد حديث ـ كه تنها در مورد برخى از احاديث شيعه، از جمله احاديث متعارض به كار
مى رود ـ پرداخته است.
اين پايان نامه، در يك مقدّمه و سه فصل، ترتيب يافته است.
در مقدّمه، به مباحث كلّى پرداخته شده است. همچنين واژگان و اصطلاحاتى كه در اين جستار از آن ياد مى شود و فهم برخى مباحث، متوقّف بر شناخت اين اصطلاحات است، توضيح داده شده است.
روش و شيوه بحث، پيشينه تاريخى آن و منابع استفاده شده در بحث نيز در اين مقدّمه مورد بحث قرار گرفته است.
در فصل اوّل، به عوامل و اسبابى كه موجب انحراف سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و احاديث اهل بيت عليهم السلاماز مسير خود شده، پرداخته شده كه اين عوامل، در واقع، به دو دسته تقسيم مى شوند:
۱ . عوامل اختيارى، كه همان جعل و دستبرد در احاديث، توسط افراد خاصّ است كه باعث ورود روايات مجعول بسيارى در ميان احاديث نبوى و روايات اهل بيت عليهم السلامگرديده است.
۲ . عوامل غيراختيارى، يعنى اسباب و عواملى كه به طور سهو يا خطا صورت گرفته و باعث شده است كه آنچه از معصومان عليهم السلامصادر شده، غير از آن معنايى باشد كه توسط راويان منتقل شده است، كه در اين فصل، به دو دسته از عوامل، به طور مختصر، پرداخته شده است.
اسباب تغيير و تحريف حديث، از جمله: نقل به معناى حديث، نقل حديث بدون نقل سبب يا شأن نزول، تقطيع حديث، عدم فهم معناى روايت توسط راوى، از جمله عللى است كه نگارنده در ذكر عوامل و اسباب تحريف حديث، بيان كرده است.
نگارنده، در فصل دوم به نقد و بررسى حديث پرداخته و به عبارتى، ديگر راه هاى مقابله با احاديث موضوع يا تحريف شده را معرّفى كرده است، كه اين راه ها به طور كلّى در دو روش، منحصر مى شود:
۱ . نقد سند و راويان حديث،
۲ . نقد متن و محتواى حديث.
نگارنده، ابتدا معناى نقد را از نظر لغت و در اصطلاح محدّثان بيان كرده و سپس، به وجه ضرورت نقد حديث و ادلّه آن پرداخته و بعد از آن، اقسام و طُرُق نقد را بيان نموده و در اين فصل، به طور مختصر، به تشريح اين دو طريق پرداخته است. همچنين مهم ترين كتب فريقين را كه در هر يك از اين دو موضوع تأليف شده، معرّفى كرده است.
در فصل سوم، كه موضوع اصلى پايان نامه را تشكيل مى دهد، اصول و معيارهاى نقد حديث از جهت متن، مورد بررسى قرار گرفته و براى هر يك، نمونه هاى مختلفى از احاديث شيعه و اهل سنّت كه با اين اصول سازگارى ندارد، آورده شده است.
اين فصل از شش بخش عمده تشكيل شده كه عناوين آن عبارت اند از: بخش اوّل، مخالفت حديث با قرآن، بخش دوم، عدم مخالفت حديث با سنّت قطعى. بخش سوم، عدم مخالفت حديث با عقل سليم؛ بخش چهارم، عدم مخالفت حديث با تاريخ صحيح؛ بخش پنجم ، عدم ركاكت حديث؛ بخش ششم، عدم مخالفت حديث با حس، مشاهده و قطعيات علمى.