۹۴ . مقايسه قصّه گويى قرآن كريم و اسطوره سازى اديان با نگرشى بر روايات، داوودرضا حاجيلو، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى اراك، استاد راهنما: دكتر عبّاس همامى، استاد مشاور: دكتر احمد بهشتى، ۱۳۷۷، ۸۷ ص .
محقّق در اين تحقيق برآن است تا مقايسه اى داشته باشد بين قصّه گويى قرآن كريم و اسطوره سازى اديان رايج، و معرّفى چهره زيباى قصص قرآن. همچنين نظرى نيز بر روايات اسلامى در اين زمينه خواهد
داشت. وى بدين منظور، علاوه بر استفاده از قصّه هاى قرآن مجيد، از تفاسير موجود نيز بهره لازم را برده و در باب اسطوره هاى اديان، از متون اصلى در دسترس، بخصوص عهد عتيق، كمك گرفته است و نتايج فرهنگى و اجتماعى و آثار تاريخى و اخلاقى قصّه هاى انبياى الهى و داستان گويى قرآن و اسطوره ها را به طور اجمال، مورد بحث قرار داده است.
نگارنده بر اين عقيده است كه القاى پيام به صورت مستقيم و آمرانه، هميشه با استقبال طبايع انسانى مواجه نمى گردد. بسيارى از اوقات، از طريق هنر مى توان پيامى را به طور غير مستقيم و در قالبى جذّاب ايراد نمود كه تأثيرات روحى و روانى باعث، نفوذ بيشتر نظر گوينده يا نويسنده مى شود. بدين منظور، داستان سرايى و قصّه پردازى نيز در زندگى انسان ها امرى طبيعى و رايج است. دستْ مايه قصّه ممكن است واقعى و عينى باشد كه در اين صورت، محتواى قصّه در صدد رفع نيازها و درمان دردها و حلّ مسائل اجتماعى و فرهنگى بشر خواهد بود، و امكان دارد از دستْ مايه غيرواقعى استفاده گردد كه نتيجه آن، افسانه پردازى و اسطوره سازى است.
اهمّيت دين در زندگى بشر و استفاده از شيوه هاى صحيح تبليغ نيز موضوع مهمّى در زندگى اجتماعى انسان هاست. لذا تمام اديان الهى با عنايت به تأثيرات متقابل آموزش هاى دينى و فطرت آدمى، از قصّه به عنوان وسيله اى مؤثّر در الگودهى و هدايت انسان ها استفاده نموده اند.
قرآن كريم نيز با گنجاندن بسيارى از پيام هاى خويش در قالب قصه، به صورت مستقيم و غيرمستقيم، از نقش سازنده آن در ارشاد مسلمانان بهره جسته و به ميل فطرى آنان نيز جواب مثبت داده است.
اين پايان نامه، شامل پنج فصل است كه در فصل اوّل، نگارنده، ضمن
بيان تاريخچه مطالعاتى، به شرح و توضيح اصل مسئله مورد بحث پرداخته و فرضيات موجود در اين زمينه را همراه با اهداف مطالعاتى و حدود و اهمّيت بحث، مطرح ساخته است، و در ادامه نيز اصطلاحات و واژه هاى مربوط به بحث را توضيح داده است.
در فصل دوم، منابع مورد استفاده محقّق معرّفى شده كه عبارت اند از: تفسير مجمع البيان، تفسير الميزان، تاريخ جامع اديان، ترجمه تفسير طبرى، قصص قرآن مجيد، و نيز كتاب اديان و مكتب هاى فلسفى هند.
نگارنده، در فصل سوم، درباره روش و رهيافت و فنّ تحقيق، و طرح و زمان اجراى تحقيق خود، بحث نموده است.
در فصل چهارم، تجزيه و تحليلى در زمينه اطّلاعات مربوط به موضوع آمده و ضمن بررسى تاريخچه قصّه گويى و پيدايش اسطوره، دو واژه «قصّه» و «اسطوره» از ديدگاه هاى مختلف، بررسى شده است و سپس هدف هاى قصّه گويى كه عبارت از: تأمّل و تفكّر، عبرت آموزى، بيان سرنوشت عصيانگران و مشركان و پيروزى حق بر باطل، تسلّى خاطر و تحمّل ناملايمات، تقويت روحيه و رسيدن به سعادتمندى است، توضيح داده شده است.
در مرحله بعد، ويژگى هاى قصص قرآن و مقايسه آن با اسطوره هاى اديان، مورد بررسى قرار گرفته است.