۷۰ . زن از ديدگاه نهج البلاغة، فاطمه علايى رحمانى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجّتى، استاد مشاور: ... ، ۱۳۶۹، ۳۰۵ ص.
سيماى ترسيم شده از زن در نهج البلاغة ـ كه تا حدّ زيادى تابع ديدگاه گردآورنده اين كتاب است ـ يك بُعدى و ناقص است و تنها بخشى از چهره كامل زن در قرآن را به نمايش مى گذارد. زنان در نهج البلاغة با عباراتى كه حاكى از ناقص بودن آنان است، وصف شده اند و متأسفانه، اكثر شارحان نهج البلاغة نيز بدون توجّه به مجموعه احاديث معصومان عليهم السلام، در جهت اثبات اين مطلب برآمده اند كه زنان در اكثر ابعاد از مردان ناقص ترند. لذا اين پايان نامه، در صدد جمع ميان آيات قرآن و سخنان امام على عليه السلام در نهج البلاغة برآمده است.
اصولاً قرآن مجيد، شئون زن را مافوق تصوّر، بالا برده و در اين مورد به بيانِ تنها اكتفا نكرده و از هر بُعد براى زن، الگوها و مصاديقى را يادآور شده و مانند يك وكيل مدافع، از شخصيت زن دفاع مى نمايد و قبل از آن كه از عاطفى و احساسى بودن زن سخن به ميان آورد، از انديشمندى و واقع بينى يك زن (بلقيس) سخن گفته است صلاح انديشى و نفوذ كلام او را مى ستايد و على رغم نظر كسانى كه زن را انسان ضعيف پنداشته اند و حرّيت عقيده او را نفى نموده اند، از آسيه زن فرعون
تمجيد كرده است. نيز در برابر آنهايى كه در مورد بى خِردى جماعت نسوان ادّعاها كرده اند، از ساره، زن حضرت ابراهيم عليه السلام و اوصاف برجسته او سخن گفته است كه شايستگى هم صحبتى با فرشتگان مقرّب خدا را داشت. و بسيارند زنان برگزيده ديگرى كه چه بسا از افراد ذكور در ارزش و اعتبار با خاك راه آنها هم برابرى نمى كنند.
اين چنين است كه زنان مسلمان ما به دنبال تصويرى شايسته از مقام انسانى زن در نهج البلاغة مى گردند؛ امّا مع الأسف، تشتّت و تناقض گويى موجود در آراى شارحان نهج البلاغة، مانع از درك صحيح سخنان امام عليه السلاماست.
نگارنده، نخست در مقدّمه، توضيحى درباره طرح يك بُعدى بودن زن در نهج البلاغة داده و با بررسى چهره واقعى زن از ديدگاه قرآن، به بررسى هويت واقعى او پرداخته و مقدارى از تفاوت هاى ميان مرد و زن را بازگو نموده و رمز اين تفاوت ها را نيز شرح داده است. سپس به موقعيت اجتماعى زن و احكام مشترك بين مرد و زن اشاره كرده و احكام اختصاصى زن در شرع مقدّس را نام برده است.
وى در پيش گفتارى كه بعد از مقدّمه آورده، روش مطالعه در نهج البلاغة، پيوند تنگاتنگ نهج البلاغة با قرآن و قضاياى نقل شده در زمينه مقام و شخصيت زن در نهج البلاغة را نقد و بررسى نموده و سپس، ارزش و اعتبار اسناد و مدارك نهج البلاغة را شرح داده و در ادامه، برداشت غلط از قضاياى نقل شده نهج البلاغة درباره زن را نكوهش كرده است.
امّا فصل اوّل اين پايان نامه، مربوط به اسناد و مناسبت هاى تاريخى خطبه هشتادم نهج البلاغة است كه ضمن بررسى ميزان سنديت اين خطبه بر اساس استدلال، لحن و مخاطبان اين خطبه را معرّفى كرده و
موردى بودن آن را ثابت مى كند.
در فصل دوم، درباره واقعيت و عدم واقعيت نقص ايمان زن و ديدگاه هاى شارحان نهج البلاغة در اين زمينه و رسالت مادرى زن، توضيحاتى آمده است.
نگارنده در فصل سوم با بيان قسمت دوم خطبه درباره نقصان عقل زن، به بررسى معانى اصطلاحى و لغوى عقل و تعريف عقل از ديدگاه قرآن و احاديث پرداخته و نقصان عقل زن را در نظر بعضى از شارحان نهج البلاغة بررسى نموده است.
در فصل چهارم كه مربوط به قسمت سوم خطبه هشتادم نهج البلاغة در زمينه نقصان حظ و بهره زن است، اين مطلب را از نظر تاريخچه فقهى آن بررسى نموده و نحوه و چگونگى پيدايش و تقسيم ارث در ميان ملل مختلف را شرح داده. و رواياتى در زمينه علّت نقصان ارث زن نسبت به مرد را به عنوان استشهاد آورده است.
در فصل پنجم، نتيجه گيرى امام على عليه السلام از مقدّمات مذكور در خطبه را با طرح مباحثى چون: آسيب پذيرى زن در مسائل سياسى، معناى ترس از زنان شرور و احتياط از خوبانشان و مسائلى از اين قبيل را بيان مى كند.
نگارنده در فصل ششم به بررسى تطبيقى خطبه هشتادم نهج البلاغة پرداخته و آن را به موردى خاص و شخص خاص نسبت مى دهد.
فصل هفتم، مربوط به ساير عناوينى است كه براى زن در نهج البلاغة ياد شده است. نگارنده، اين عناوين را در لابه لاى حكمت ها، نامه ها و خطبه هاى نهج البلاغة جستجو نموده و شرح مى دهد.
در فصل هشتم به نمونه هايى از شخصيت هاى عالى انسانى در جامعه
زنان در طول تاريخ اشاره شده و در فصل نهم ـ كه آخرين فصل پايان نامه است ـ به بررسى صفات نيك زن در احاديث پرداخته شده است.