27
حديث پژوهي

البته آنچه گفته شد، با اين مطلب كه پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام ، عهده دار بيان جزئيات قوانين و تفاصيل احكام شريعت ـ كه از ظواهر قرآن مجيد به دست نمى آيد ـ ، بوده اند و همچنين سمت معلّمى معارف كتاب را داشته اند ، منافات ندارد. ۱
وى براى اين مدّعا چند دليل مى آورد:

يك . نور و تبيان بودن قرآن

فكيف يتصوّر أن يكون الكتاب الّذى عرفه اللّه تعالى بأنّه هدى و إنّه نور و إنّه تبيان لكل شى ء مفتقراً إلى هاد غيره و مستنيراً بنور غيره و مبيناً بأمر غيره ؛ ۲ چگونه مى توان تصوّر كرد، كتابى كه خود را هدايت و نور و تبيان براى هرچيز معرفى كرده ، به هدايتگرى غير از خود نيازمند باشد و از غير خود ، روشنايى گيرد و با غير خود ، آشكار گردد؟
و نيز مى گويد:
و جعله هدىً و نوراً و تبياناً لكلّ شى ء، فما بال النور يستنير بنور غيره، وما شأن الهدى يهتدى بهداية سواه! و كيف يتبيّن ماهو تبيان كل شى ء بشى ء دون نفسه.
خداوند، آن را نور و تبيان براى هر چيز قرار داد، پس چگونه با روشنى غير خود، روشن گردد؟ و چگونه از هدايت غير، بهره بَرَد و چگونه با حقيقت ديگرى آشكار شود؟

دو . تدبّر در قرآن

قد مرّ فيما تقدّم أن الآيات الّتى تدعو الناس عامة من كافر أو مؤمن ممّن شاهد عصر النزول أو غاب عنه إلى تعقّل القرآن و تأمّله و التدبّر فيه و خاصّة قوله تعالى : « أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَـفًا كَثِيرًا » ۳ تدلّ دلالة واضحة على أنّ المعارف القرآنية يمكن أن ينالها الباحث بالتدبّر و البحث

1.قرآن در اسلام ، ص ۳۱ ـ ۳۲.

2.الميزان ، ج ۳، ص ۸۶.

3.سوره نساء، آيه ۸۲.


حديث پژوهي
26

مسلمانان را از تفسير به رأى پرهيز مى دهند و نيز فهم قرآن را دور از دسترس عقل مى دانند و آنان را با حديث ثقلين و مانند آن ، به قرآن و عترت ، ارجاع مى دهند. جمع ميان اين ادلّه ، چنين دستاوردى دارد.

۴. اصالت قرآن و حجّيت حديث

بارزترين فردى كه اين رأى را مى توان بدو نسبت داد، علّامه طباطبايى است. ايشان قرآن را مستقلّاً قابل فهم و درك مى داند و در كتاب هايش (الميزان فى تفسير القرآن و قرآن در اسلام) ، بر آن تأكيد ورزيده است ؛ البته به حجّيت حديث و سنّت اعتقاد دارد و درباره چگونگى آن نيز بحث هايى را مطرح مى كند.
اين نظريه ، بر دو ركنْ استوار است: يكى آن كه قرآن ، به صورت مستقل ، قابل فهم و تفسير است و از اين جهت ، وابسته و نيازمند به حديث نيست. ديگر آن كه حديث ، حجّيت داشته ، در كنار قرآن در دين شناسى ، جايگاهى قابل توجّه دارد.
وى درباره ركن اوّل مى نويسد:
فالحقّ إنّ الطريق إلى فهم القرآن، غير مسدود، و إنّ البيان الإلهى والذكر الحكيم بنفسه هو الطريق الهادى إلى نفسه، أى أنّه لا يحتاج فى تبيين مقاصده إلى طريق ؛ ۱
حقيقتْ آن است كه راهِ فهمِ قرآن ، بسته نيست و كتاب خداوند ، خود ، راهى براى فهم خودش است ؛ يعنى براى تبيين مقاصدش به راهى ديگر نيازمند نيست.
همچنين در كتاب قرآن در اسلام ، اين عقيده را چنين شرح مى دهد:
برخى گفته اند كه در تفهيم مرادات قرآن ، به بيان تنها پيامبر صلى الله عليه و آله و يا به بيان آن حضرت و اهل بيت گرامى اش بايد رجوع كرد ؛ ولى اين سخن، قابل قبول نيست، زيرا حجّيت بيان پيامبر خدا و امامان عليهم السلام را نيز از قرآن بايد استخراج كرد. بنا بر اين، چگونه مى توان تصوّر كرد كه حجّيت دلالت قرآن ، به بيان ايشان متوقّف باشد، بلكه در اثبات اصل رسالت و امامت، بايد به دامن قرآن ـ كه سند نبوّت است ـ ، چنگ زد.

1.الميزان ، ج ۳، ص ۸۶.

  • نام منبع :
    حديث پژوهي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2572
صفحه از 400
پرینت  ارسال به