بايد توجّه داشت كه مطالعه در يك حوزه جغرافيايى، با ويژگى هاى ياد شده، با مبحث جريان شناسى ، متفاوت است. در مطالعات عربى ، جريان شناسى را «الاتّجاهات» گفته اند و از مطالعات جغرافيايى ، به «المدرسة» تعبير كرده اند؛ امّا در زبان فارسى ـ كه هنوز اين گونه مطالعاتْ رونقى نيافته و ابهام و تداخل اصطلاحات ، در آن مشهود است ـ ، به نظر مى رسد كه اصطلاح «مكتب» براى مقوله جريان شناسى و تعبير «مركز»، يا واژه اى ديگر براى مطالعات حوزه اى و جغرافيايى ، مناسب تر باشد.
البته روشن است كه اين دو بحث از مطالعات تاريخىِ حديثْ محور، قرابت و نزديكى هايى باهم دارند، ولى دو مقوله اند و نبايد آنها را يكى انگاشته، با هم خلط كرد؛ چرا كه اتّجاه و جريان شناسى ، محدوديت جغرافيايى ندارد ؛ به عنوان مثال، «مكتب اهل حديث» يا «مكتب اخبارى گرى» يا «اتّجاه سلفى گرى» و... گرچه از يك نقطه جغرافيايى شكل مى گيرند، ليكن بدان محدود نيستند.
سوم . در بررسى يك مركز حديثى بايد اين موضوعات و محورها مورد مطالعه قرار گيرند:
۱. زمان شكل گيرى و دوران فراز و فرود؛
۲. بسترها و علل تاريخى و فرهنگى شكل گيرى؛
۳. محدّثان و راويان؛
۴. آثار و مكتوبات (اعم از مفقود و موجود)؛
۵. ارتباط با ديگر مراكز حديثى (اعم از مبادلات و منازعات)؛
۶. ويژگى ها و اختصاصات؛
۷. خاندان هاى برجسته؛
۸. حلقه هاى درسى و محلّه هاى ويژه از قبيل رباط، مسجد، دار الحديث و... .
چهارم . از آن رو كه اطّلاعات و مواد تاريخى اين گونه مطالعاتْ پراكنده اند،