« وَ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ » . ۱ « وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَـبَ وَ الْحِكْمَةَ » . ۲ « وَ مَآ ءَاتَـاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ » . ۳ « أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الْأَمْرِ مِنكُمْ » . ۴ « وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِى الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنـبِطُونَهُ مِنْهُمْ » . ۵
ثانياً، گرچه وضع و جعل ، پذيرفتنى است، ولى نمى توان كلّيت سنّت را مورد انكار قرار داد. تلاش هاى محدّثان از زمان پيامبر ، بر حفظ و كتابت حديث و نيز شكل گيرى دانش هايى مانند : «رجال» و «مختلف الحديث» ، براى پاسدارى از اين حقيقت بوده است. در اين جا بايد به يك حقيقت اعتراف كرد كه انكار كتابت از سوى اهل سنّت ، زمينه پيدايش ايرادهاى فراوانى از سوى خاورشناسان و روشن فكران شده است و اينك در وضعيتى قرار گرفته اند كه بيرون آمدن از آن براى شان دشوار است و تلاش هاى پژوهشگران آنان در اثبات كتابت حديث از عصر پيامبر ، نتوانسته از فشار اين شبهات بكاهد.
۲. اصالت حديث و عدم حجّيت ظواهر قرآن
اين ديدگاه را مى توان به اخبارى ها نسبت داد. آنان كوشيدند تا فهم قرآن را از غير معصوم ، منتفى جلوه دهند كه نتيجه اش اصالتْ بخشى به حديث است ؛ گرچه خود بدان تصريح نكرده اند.