21
حديث پژوهي

« وَ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ » . ۱ « وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَـبَ وَ الْحِكْمَةَ » . ۲ « وَ مَآ ءَاتَـاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ » . ۳ « أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الْأَمْرِ مِنكُمْ » . ۴ « وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِى الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنـبِطُونَهُ مِنْهُمْ » . ۵
ثانياً، گرچه وضع و جعل ، پذيرفتنى است، ولى نمى توان كلّيت سنّت را مورد انكار قرار داد. تلاش هاى محدّثان از زمان پيامبر ، بر حفظ و كتابت حديث و نيز شكل گيرى دانش هايى مانند : «رجال» و «مختلف الحديث» ، براى پاسدارى از اين حقيقت بوده است. در اين جا بايد به يك حقيقت اعتراف كرد كه انكار كتابت از سوى اهل سنّت ، زمينه پيدايش ايرادهاى فراوانى از سوى خاورشناسان و روشن فكران شده است و اينك در وضعيتى قرار گرفته اند كه بيرون آمدن از آن براى شان دشوار است و تلاش هاى پژوهشگران آنان در اثبات كتابت حديث از عصر پيامبر ، نتوانسته از فشار اين شبهات بكاهد.

۲. اصالت حديث و عدم حجّيت ظواهر قرآن

اين ديدگاه را مى توان به اخبارى ها نسبت داد. آنان كوشيدند تا فهم قرآن را از غير معصوم ، منتفى جلوه دهند كه نتيجه اش اصالتْ بخشى به حديث است ؛ گرچه خود بدان تصريح نكرده اند.

1.سوره نحل، آيه ۴۴.

2.سوره جمعه، آيه ۲.

3.سوره حشر، آيه ۷.

4.سوره نساء، آيه ۵۹.

5.سوره نساء، آيه ۸۳.


حديث پژوهي
20

۳. عمل به سنّت و دخالت دادن آن در قانون، نوعى شرك است و خداوند، ما را از آن بازداشته و فرموده است : «إن الحكم إلاّ للّه ».
۴. سنّت ، بخشى از منابع دينى به شمار نمى رود و صحابه نيز آن را چنين فهميده اند و بدين جهت ، از نوشتن آن بازداشته اند.
۵. پيامبر ، صحابه را بر اساس شرايط ويژه ، ارشاد مى كرد و اين ، بدان معناست كه حديث ، به آن شرايطْ گره خورده است و نمى توان آن را به ساير اوضاع و احوال تعميم داد.
۶. سنّت ، از ناحيه سند و متن ، مورد نقد محدّثان و متكلّمان قرار گرفته و چنين چيزى نمى تواند از قداست دينى برخوردار باشد. به سخن ديگر، دين ، جاى نقادى انسان ها نيست و آنچه چنين است، نمى تواند از دين باشد.
۷. قرآن كريم ، مسلمانان را به وحدت فرا مى خواند و بايد در برابر هر آنچه كه اين وحدت را آسيب پذير مى سازد (كه يكى از آنها سنّت است) ايستاد و آن را كنار نهاد.
۸. سنّت ، به جهت عدم كتابت و نيز عدم دقّت در نگهدارى اش ، قطعى الثبوت نيست. ۱
اين شُبهات هشت گانه ، در نهايت ، به دو امر برمى گردند:
۱. سنّت ، اعتبار و حجّيت وحيانى و دينى ندارد ؛ چون بدان نيازى نيست، قداست ندارد، موجب شرك است، امرى تاريخى و زمانمند است و صحابه،آن را چنين فهميده اند.
۲. نسبت سنّت به پيامبر ، قابل احراز نيست ؛ زيرا كتابت نشده و شرايط حفظ و نگهدارى اش دقيق نبوده است، چنان كه دسّ و وضع مغرضان ، جاى انكار ندارد.
پاسخ اين شبهاتْ روشن است : اولاً، سنّت ، اعتبار دينى و وحيانى دارد. قرآن ، در آيات فراوانى ، پيامبر صلى الله عليه و آله را مبيّن خود برشمرده و مردم را به وى ارجاع داده است كه مى توان از اين آيات نام برد :

1.ر . ك : همان، ص ۲۱۰ ـ ۲۴۳.

  • نام منبع :
    حديث پژوهي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2636
صفحه از 400
پرینت  ارسال به