برده اند ـ ، دقيق نيست و بر خلاف اصطلاح رايج آن ، در عصر شيخ طوسى است.
از اين چهارصد عنوان، برخى با تعبير «اصل» در فهرست نامه ها معرّفى شده اند و برخى با تعبير «كتاب» و تنها مصنّفات از اين گونه نوشته ها خارج مى گردند.
نكته ديگرى كه مى توان از اين نظريه ، استنباط كرد، اين است كه: اين تعبير كه «اصحاب امام صادق عليه السلام ، چهارصد اصل نوشته اند» نيز صادق خواهد بود؛ زيرا مى توان در ميان آثار اصحاب امام صادق عليه السلام ، چنين تعدادى را با عنوان اصل و كتابْ نشان داد.
اينك پس از اين درآمد، مطالب در سه بخش عرضه مى گردد:
۱ . معرّفى اصول؛ ۲ . معرّفى كتب؛ ۳ . تحليل و بررسى نتايج و شناسايى موارد قابل بازسازى. ۱
اصول
پيش از معرّفى اصول، ذكر چند نكته ، مفيد است:
۱ . شيخ طوسى در الفهرست، در شرح حال حميد بن زياد مى نويسد:
... ثقه كثير التصانيف، روى الاُصول أكثرها، له كتب كثيرة على عدد كتب الاُصول. ۲
اين تعبير، دو شاهد دارد كه تعداد اصول نزد شيخ طوسى ، معلوم بوده است: يكى آن كه مى گويد: حميد بن زياد، اكثر آنها را روايت كرده و ديگر آن كه كتاب هاى وى را به تعداد كتب اصول مى داند. ضمنا معلوم مى شود كه كتاب هايش نيز فراوان اند ؛ چون او را با وصف «كثير التصانيف» ياد كرده است.
از سوى ديگر در الفهرست، افراد كثير التصنيف ـ كه دويست يا سيصد اثر داشته اند ـ