اولا مترتّب ساخت؟ مگر اين معانى ، شايسته تبريك است و به گفتن «بَخٍّ بَخٍّ لَكَ يَابنَ اَبِى طالِبٍ اَصبَحتَ وَاَمْسَيْتَ مَولاىَ وَ مَولى كُلِّ مُؤمِن وَ مُؤمِنَةِ» سزاوار؟ مگر تبريك را براى امرى حادث و نو ابراز نمى كنند؟ مگر على از آن زمان كه از مادر زاده شد، پسر عموى پيامبر نبود؟ و مگر وى در مكّه و مدينه، پيش از هجرت و پس از آن ، يار و ياور و همراه پيامبر نبود؟
چه واقعه تازه اى اتفاق افتاده كه صحابه ، زبان به تبريك گشودند؟ آيا اين ، چيزى جز نصب على به جانشينى است؟
هم از اين روست كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست به دعا برمى دارد :
اَللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّهُ وَ اَبغِض مَن اَبغَضَهُ وَانصُر مَن نَصَرَهُ، وَاخذلْ مَن خَذَلَهُ.
اين بود پيام غدير: عصمتِ عترت، حجّيت سنّت عترت، جانشينى و خلافت عترت.
چكيده سخن، آن كه غدير، اوج ابلاغ ولايت است كه آيه اكمال ، در شأن آن فرود آمد و امام على عليه السلام در خطبه غديريه ، بدان استناد جُست، و براى ماندگارى آن ، در جان و دل مسلمانان، آداب شرعى و دينى برايش منظور گشت.
در نقل اين واقعه شيعه و سنّى، زنان و مردان نقش داشتند، و بيش از همه ، شاعران ، در جاودانگى غدير كوشيدند.
عالمانى سخت كوش و والامقام و ارجمندى همچون : علّامه امينى، ميرحامد حسين هندى و علّامه سيدعزيز طباطبايى، در احيا و پاسداشت نام و ياد غدير ، بسى رنج ها به جان خريدند.