روشن است آن كسى كه در فضاى بدون تعلّق و آزاد مى انديشد، با بسيارى از ابهامات روبه رو مى شود و بر مسائل بسيارى خرده مى گيرد ؛ چنان كه اگر ما نيز به مطالعه فرهنگ و آيين هاى ديگر بپردازيم، همين گونه رفتار خواهيم كرد.
۳. مطالعات خاورشناسان در حوزه اسلام، جنبه هاى گسترده اى دارد كه از ميان آنها مى توان به قرآن، حديث، زن، تاريخ اسلام، فقه، فلسفه و... اشاره كرد.
ايشان در هر زمينه اى، آثار فراوانى منتشر ساخته اند و آن آثار، بازتاب هاى گسترده اى در بين مسلمانان داشته و مورد نقد و تحليل قرار گرفته اند .
حديث و روايت، از نظر جايگاه و اهمّيت ، دومين عرصه مطالعات اسلام شناسىِ خاورشناسان به شمار مى رود ؛ چرا كه روايت ، دومين منبع دين شناسى است و فقه، زن و تاريخ اسلام نيز تا اندازه زيادى ، ريشه در آن دارد .
متأسّفانه ، اين گونه مباحث و نقد و تحليل ها تا كنون ، به حوزه ادبيات فارسى ، راه نيافته اند؛ امّا در آثار عربى ، تا حدّ چشمگيرى ، ظهور پيدا كرده اند (چه تأثيرپذيرى مسلمانان عرب و چه مقابله و رويارويى آنان) .
اين نوشتار ، در صدد است تا دورنمايى از فعاليت هاى انجام يافته، شخصيت ها و مسئله ها را به دست دهد، بدان اميد كه محقّقان و پژوهشگران شيعى و ايرانى ، به سرچشمه تفكّرات و انديشه هاى خاورشناسان ـ كه به صورت غيرمستقيم در فرهنگ و انديشه ايرانى وارد مى شود ـ روكرده ، آنها را مورد نقد و تحليل قرار دهند.
برپايه آنچه گفته شد، مباحث اين مقاله ، در دو بخش پى گرفته مى شود:
۱. منبع شناسى توصيفى، ۲. مسئله شناسى.
يك. منبع شناسى توصيفى
منابع مربوط به استشراق و حديث ، در دو گروه دسته بندى مى شوند : گروه اوّل، منابع