در ميان خود عربها نيز طوائفى از يهود زندگى مى كردند. خود عربها داراى آيين بت پرستى بودند و اغلب با زندگى قبيلگى سير مى كردند. اين اوضاع و شرايط، براى آنان يك جامعه بدوى و بى اساس كه مخلوطى از آداب و رسوم يهود و نصارى و مجوس بود، به وجود آورده بود و مردم نيز در نادانى و بى خبرى كامل به سر مى بردند. خداوند [درباره آنها] چنين فرموده است:
وان تطع أكثر من في الأرض يضلّوك عن سبيل اللّه ان يتّبعون الاّ الظنّ وان هم الاّ يخرصون.
و اگر از بيشتر كسانى كه در [اين سر]زمين مى باشند، پيروى كنى، تو را از راه خدا گمراه مى كنند. آنان جز از گمانِ [خود] پيروى نمى كنند و جز به حدس و تخمين نمى پردازند.
اين قبايل بيابانگرد، زندگى پستى داشتند؛ پيوسته گرفتار جنگ و غارت و چپاول اموال و تجاوز به نواميس يكديگر بودند و هيچ گونه امنيت و امانتدارى و يا صلح و صفايى در بين آنان نبود؛ آن كس پيش مى افتاد كه چنگالى تيزتر مى داشت و رياست، از آن كسى بود كه مى توانست با زور ناحيه اى را تسخير كند.
در بين مردان، فضيلت اين بود كه خونريزى كنند و تعصّب جاهلى داشته، متكبّر و مغرور باشند؛ از ستمكاران پيروى نموده، حقوق ستمديدگان را پايمال نمايند؛ ظلم و تجاوز كنند؛ قمار ببازند، و شرابخوارى كرده ، زنا كنند و مردار و خون و هسته خرما بخورند.
امّا زنان آنان هم از مزاياى انسانى محروم بودند و به هيچ وجه مالك اراده و اعمال خود نبودند و به آنها ارث نمى رسيد، مردان بى حساب زن مى گرفتند؛ همان طور كه يهود و بعضى از بت پرستها عادت داشتند. در عين حال، زنها خود را مى آراستند و هر كه را دوست مى داشتند به خود مى خواندند؛ زنا و بى ناموسى در بين آنان رايج بود، و حتّى زنهاى شوهر دار هم آلوده بودند و بسا كه در مراسم حج هم با بدن برهنه شركت مى كردند.