191
خردگرايي در قرآن و حديث

۵۶۶.امام صادق عليه السلام :خردمند، كسى را سبك مشمارد .

۵۶۷.امام صادق عليه السلامـ در سخنى منسوب به ايشان در مصباح الشريعة ـ: خردمند، آنچه را عقلها نپذيرند، بر زبان جارى نكند و خود را در معرض اتّهام قرار ندهد و از مدارا با آنكه گرفتارش شده، فروگذارى نكند .

۵۶۸.امام كاظم عليه السلامـ به هشام بن حكم ـ: اى هشام ! خردمند، حكمت را با كمىِ دنيا پذير است؛ امّا دنيا را با كمىِ حكمت نمى خواهد . از اين رو، تجارتش سودمند است .
اى هشام ! خردمندان، زيادتى دنيا را رها كردند، چه رسد به گناهان ، با اينكه ترك دنيا مستحب است و ترك گناهان، واجب . اى هشام ! خردمند، دروغ نگويد، گرچه ميلش در آن باشد .
اى هشام ! خردمند با كسى كه مى ترسد او را تكذيب كند ، سخن نمى گويد ، و از كسى كه مى ترسد منعش كند، چيزى خواهش ننمايد و آنچه را در توانش نيست، وعده ندهد و چيزى را كه به سبب آرزو كردنش توبيخ شود، آرزو نكند ، و بر كارى كه مى ترسد به جهت ناتوانى از دست برود ، اقدام نكند .

۵۶۹.امام كاظم عليه السلامـ به هشام بن حكم ـ: اى هشام ! هر چيزى را نشانه اى است و نشانه خردمند ، انديشه كردن است . براى نادانى تو همين بس كه كارى را كه از آن نهى شدى ، انجام دهى .
اى هشام ! اگر در دست تو گردويى بود و مردم گفتند كه در دست تو درّى است و تو مى دانى گردوست، تو را سودى نبخشد، و اگر در دست تو درّى بود و مردم گفتند گردوست ، آسيبى به تو نرسد تا زمانى كه تو مى دانى كه درّ است .
اى هشام ! خداوند، پيامبران و رسولان را به سوى مردم مبعوث نكرد، مگر بدان جهت كه از خداوند، دركى پيدا كنند . پس بهترين كسانى كه پيامبران را اجابت مى كنند ، كسانى اند كه بهتر خدا را بشناسند و عالم ترين كسان به دستورهاى الهى ، آنانى هستند كه از خردى نيكوتر برخوردار باشند و برترين جايگاه در دنيا و آخرت، ويژه چنين كسانى است .
اى هشام ! بنده اى نيست، جز آنكه فرشته اى موى جلو سرش را گرفته است ؛ فروتنى نكند، مگر آنكه خداوند او را بزرگى بخشد و بزرگى نكند، جز آنكه خداوند او را پست گرداند .
اى هشام ! خداوند دو حجّت بر مردم دارد: حجّتى آشكار و حجّتى پنهان . حجّت ظاهر، رسولان ، انبيا و امامان اند و حجّت پنهان، عقلهاست .
اى هشام ! خردمند كسى است كه انجام كارهاى حلال، او را از شكرگذارى باز ندارد و حرام بر صبر و شكيبايى اش غالب نشود .
اى هشام ! هر كس سه چيز را بر سه چيز مسلّط گرداند، گويا هواى نفسش را بر نابودى عقلش يارى داده است : آنكه روشنى انديشه را با آروزهاى دراز، تاريك سازد ؛ با سخن گفتن بسيار، حكمتهاى نغز خود را محو سازد، و چراغ عبرتش را با شهوات نفسانى اش خاموش كند . چنين كسى، گويى هواى نفس را بر نابودى عقلش يارى داده است و آنكه عقل خويش را تباه كند، دين و دنيايش تباه گردد .
اى هشام ! چگونه كردارت نزد خدا شايسته باشد ، با آنكه عقلت را از دستورهاى پروردگار، بازداشتى و هواى نفست را در پيروزى بر خرد ، اطاعت كردى .
اى هشام ! بر تنهايى شكيبا بودن ، نشانه توانمندى خرد است . پس هر كس نسبت به خداوند شناختى داشته باشد، از دنياطلبان و اهل دنيا كناره گيرد و به آنچه نزد پروردگار است، رغبت كند ؛ و خداوند، مونس او در وحشت، و يار او در تنهايى، و سرمايه او در تنگدستى، و عزيز كننده او با نبودِ ايل و تبار ، خواهد بود .
اى هشام ! خلق براى اطاعت خدا آفريده شده اند و هيچ نجاتى جز در طاعت نيست. طاعتْ به دانش، و دانش به آموزش، و آموزش به عقل، گره
خورده است و دانش، جز از عالم ربّانى [به دست نيايد] و شناخت عالم [ربّانى] با خرد به دست آيد .
اى هشام ! كار كَم از خردمند پذيرفته است و چند برابر شود و كار بسيار، از جاهلان و هواپرستانْ پذيرفته نيست .


خردگرايي در قرآن و حديث
190

۵۶۶.عنه عليه السلام :العاقِلُ لا يَستَخِفُّ بِأَحَدٍ ۱ .

۵۶۷.عنه عليه السلامـ فيما نُسِبَ إلَيهِ في مِصباحِ الشَّريعَةِ ـ: العاقِلُ لا يُحَدِّثُ بِما يُنكِرُهُ العُقولُ ، ولا يَتَعَرَّضُ لِلتُّهمَةِ ، ولا يَدَعُ مُداراةَ مَنِ ابتُلِيَ بِهِ ۲ .

۵۶۸.الإمام الكاظم عليه السلامـ لِهِشامِ بنِ الحَكَمِ ـ: يا هِشامُ ، إنَّ العاقِلَ رَضِيَ بِالدّونِ مِنَ الدُّنيا مَعَ الحِكمَةِ ولَم يَرضَ بِالدّونِ مِنَ الحِكمَةِ مَعَ الدُّنيا ، فَلِذلِكَ رَبِحَت تِجارَتُهُم .
يا هِشامُ ، إنَّ العُقَلاءَ تَرَكوا فُضولَ الدُّنيا فَكَيفَ الذُّنوبُ ! وتَركُ الدُّنيا مِنَ الفَضلِ ، وتَركُ الذُّنوبِ مِنَ الفَرضِ . . .
يا هِشامُ ، إنَّ العاقِلَ لا يَكذِبُ وإن كانَ فيهِ هَواهُ . . .
يا هِشامُ ، إنَّ العاقِلَ لا يُحَدِّثُ مَن يَخافُ تَكذيبَهُ ولا يَسأَلُ مَن يَخافُ مَنعَهُ ، ولا يَعِدُ ما لا يَقدِرُ عَلَيهِ ، ولا يَرجو ما يُعَنَّفُ بِرَجائِهِ ، ولا يُقدِمُ عَلى ما يَخافُ فَوتَهُ بِالعَجزِ عَنهُ ۳ .

۵۶۹.عنه عليه السلامـ أيضًا ـ: يا هِشامُ ، لِكُلِّ شَيءٍ دَليلٌ ، ودَليلُ العاقِلِ التَّفَكُّرُ ، ودَليلُ التَّفَكُّرِ الصَّمتُ . ولِكُلِّ شَيءٍ مَطِيَّةٌ ، ومَطِيَّةُ العاقِلِ التَّواضُعُ ، وكَفى بِكَ جَهلاً أن تَركَبَ ما نُهيتَ عَنهُ .
يا هِشامُ ، لَو كانَ في يَدِكَ جَوزَةٌ وقالَ النّاسُ (في يَدِكَ) لُؤلُؤَةٌ ما كانَ يَنفَعُكَ وأنتَ تَعلَمُ أنَّها جَوزَةٌ ، ولَو كانَ في يَدِكَ لُؤلُؤَةٌ وقالَ النّاسُ : إنَّها جَوزَةٌ ما ضَرَّكَ وأنتَ تَعلَمُ أنَّها لُؤلُؤَةٌ .
يا هِشامُ ، ما بَعَثَ اللّهُ أنبِياءَهُ ورُسُلَهُ إلى عِبادِهِ إلاّ لِيَعقِلوا عَنِ اللّهِ ، فَأَحسَنُهُمُ استِجابَةً أحسَنُهُم مَعرِفَةً للّهِِ ، وأعلَمُهُم بِأَمرِ اللّهِ أحسَنُهُم عَقلاً ، وأعقَلُهُم أرفَعُهُم دَرَجَةً فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ .
يا هِشامُ ، ما مِن عَبدٍ إلاّ ومَلَكٌ آخِذٌ بِناصِيَتِهِ ، فَلا يَتَواضَعُ إلاّ رَفَعَهُ اللّهُ ولا يَتَعاظَمُ إلاّ وَضَعَهُ اللّهُ .
يا هِشامُ ، إنَّ للّهِِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ حُجَّةً ظاهِرَةً وحُجَّةً باطِنَةً ، فَأَمَّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَالأَنبِياءُ وَالأَئِمَّةُ ، وأمَّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ .
يا هِشامُ ، إنَّ العاقِلَ الَّذي لا يَشغَلُ الحَلالُ شُكرَهُ ولا يَغلِبُ الحَرامُ صَبرَهُ .
يا هِشامُ ، مَن سَلَّطَ ثَلاثًا عَلى ثَلاثٍ فَكَأَنَّما أعانَ هَواهُ عَلى هَدمِ عَقلِهِ : مَن أظلَمَ نورَ فِكرِهِ بِطولِ أمَلِهِ ، ومَحا طَرائِفَ حِكمَتِهِ بِفُضولِ كَلامِهِ ، وأطفَأَ نورَ عِبرَتِهِ بِشَهَواتِ نَفسِهِ ، فَكَأَنَّما أعانَ هَواهُ عَلى هَدمِ عَقلِهِ ، ومَن هَدَمَ عَقلَهُ أفسَدَ عَلَيهِ دينَهُ ودُنياهُ .
يا هِشامُ ، كَيفَ يَزكو عِندَ اللّهِ عَمَلُكَ وأنتَ قَد شَغَلتَ عَقلَكَ عَن أمرِ رَبِّكَ وأطَعتَ هَواكَ عَلى غَلَبَةِ عَقلِكَ ؟!
يا هِشامُ ، الصَّبرُ عَلَى الوَحدَةِ عَلامَةُ قُوَّةِ العَقلِ ، فَمَن عَقَلَ عَنِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالَى اعتَزَلَ أهلَ الدُّنيا وَالرّاغِبينَ فيها ، ورَغِبَ فيما عِندَ رَبِّهِ [وكانَ اللّهُ ]آنِسَهُ فِي الوَحشَةِ ، وصاحِبَهُ فِي الوَحدَةِ ، وغِناهُ فِي العَيلَةِ ، ومُعِزَّهُ في غَيرِ عَشيرَةٍ .
يا هِشامُ ، نُصِبَ الخَلقُ لِطاعَةِ اللّهِ ، ولا نَجاةَ إلاّ بِالطّاعَةِ ، وَالطّاعَةُ بِالعِلمِ ، وَالعِلمُ بِالتَّعَلُّمِ ، وَالتَّعَلُّمُ بِالعَقلِ يُعتَقَدُ ، ولا عِلمَ إلاّ ومَعرِفَةُ العالِمِ بِالعَقلِ .
يا هِشامُ ، قَليلُ العَمَلِ مِنَ العاقِلِ مَقبولٌ مُضاعَفٌ ، وكَثيرُ العَمَلِ مِن أهلِ الهَوى وَالجَهلِ مَردودٌ ۴ .

1.تحف العقول : ۳۲۰ .

2.مصباح الشريعة : ۲۲۳ .

3.الكافي : ۱ / ۱۷ / ۱۲ ، تحف العقول : ۳۸۳ كلاهما عن هشام بن الحكم .

4.تحف العقول : ۳۸۶ ، الكافي ۱ / ۱۶ / ۱۲ نحوه وفيه «دليل العقل» بدل «دليل العاقل» و «قليل العمل من العالم» بدل «قليل العمل من العاقل» وكلاهما عن هشام بن الحكم .

  • نام منبع :
    خردگرايي در قرآن و حديث
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری، با همکاری: رضا برنجکار و عبدالهادی مسعودی، ترجمه: مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1378
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4441
صفحه از 516
پرینت  ارسال به