دارد و سازههای مختلف روانی بر هم تأثیر و تأثر دارند، با رخداد مکانیزمی جنبه رویکردی و نیکو، قابلیت تبدیل و تنزّل به عرصه اجتنابی و نکوهیده را داشته و با تغییر برخی شرایط، منظر اجتنابی قابلیت تبدیل به منظر رویکردی را خواهد داشت. این موضوع را از مجموع روایات مربوط به رابطه عقل و جهل با امل میتوان به دست آورد.
در روند فعالشدن میل خوشایند به آینده ممکن است نیروی شناختی عقل آن را در تعارض با هدف متعالی بیابد، اما به واسطه برخی عوامل غفلتزای ثانوی (گناه، نوع آرزو، شدت و قدرت آرزوهای اجتنابی دیگر)، روند شناختی ـ مهارگری عقل مختل شود و فرد به جای اینکه به سمت «تعدیل» این آرزو حرکت کند به واسطه فشار نیروهای جهل، زمینه غفلت از واقعیت برایش فراهم میشود و عنان اختیار از کف میدهد و وارد چرخه اجتنابی میشود. متقابلاً با وجود گرفتارشدن در چرخه اجتنابی جهل، فرد با استفاده مجدد از نیروهای عقل و با هشیارشدن از مسائلی چون واقعیتهای آرزو، حقیقت دنیا و عاقبتاندیشی راجع به پیامدهای آرزوهای جاهلانه و اندیشیدن راجع به نتایج آرزوهای عاقلانه امکان بازگشت به چرخه رویکردی برایش فراهم خواهد شد.
امام باقر علیه السلام در پاسخ به این پرسش معمر بن یحیی که چرا برخی افراد با وجود بهرهمندی از عقل، شناختشان مختل میشود و حقایق را نمیفهمند، فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی حِینَ خَلَقَ آدَمَ جَعَلَ أَجَلَهُ بَینَ عَینَیهِ وَ أَمَلَهُ خَلْفَ ظَهْرِهِ فَلَمَّا أَصَابَ الْخَطِیئَةَ حَصَلَ أَمَلُهُ بَینَ عَینَیهِ وَ أَجَلُهُ خَلْفَ ظَهْرِهِ فَمِنْ ثَمَّ