امید (رجا) خود را از دست دهد، ممکن است دچار یأس شود. اما شدیدترین حالت یأس «قنوط» است (همان). بنابراین دو مفهوم «خیبه» و «یأس» را میتوان از لحاظ لغوی متضاد «امل» و «رجا» تلقی کرد.
البته، با نگاه دقیقتر، «خیبه» در واقع متضاد «ظَفَرُ الأمل: دستیابی به آرزو» است که با مسامحه متضاد «امل» به شمار آمده است، همانگونه که «یأس» نیز حالتی است که در فرد پس از دستنیافتن به موضوعی که بدان امید (رجا) دارد ایجاد میشود. از اینرو صاحب فروق فی اللغة میگوید: «الرجاء والیأس نقیضان یتعاقبان کتعاقب الخیبة والظفر، والخائب المنقطع عما أمل» (همان). بنابراین، «یأس» و «خیبه» هر دو نقیضی هستند که بهترتیب در پی رجا و ظفر الأمل میآیند. مصطفوی نیز در تبیین آیه (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها) (شمس: ۱۰) به ظفر و امل اشاره میکند و مینویسد: «ای و قد منع و حرم و لم یظفر بما یطلب و یأمل و لم یحصل له ما یتوقّع حصوله؛ یعنی به تحقیق ممنوع و محروم شد و به آنچه آرزو و مطلوبش بود دست نیافت و به آنچه انتظار حصولش را میکشید نرسید» (مصطفوی، ۱۳۶۰: ۳/۱۵۷).
اما نکته مهمتر این است که بر اساس تتبعاتی که صورت گرفت، لغتشناسان هیچ گاه برای تبیین مفهوم «خیبه» از مفاهیم «رجا» و «طمع» استفاده نکردهاند و فقط از مفاهیم مرتبط به «امل» و «منیه» سود جستهاند. بنابراین، از لحاظ لغوی، نمیتوان «خیبه» را بدون واسطه به دو مفهوم «طمع» و «رجا» نسبت داد (برای نمونه نک.: فراهیدی، ۱۳۸۴: ۴/۳۱۵؛ ابنفارس، ۱۴۰۴: ۲/۲۳۲؛ مقری فیومی، ۱۴۱۴: ۲/۱۸۵؛ عسکری، ۱۴۱۲: ۲۴۰؛ زمخشری، بیتا: ۱۷۸).