چنین روایت شده است: «مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْیا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لَا یفْنَی ـ وَ أَمَلٍ لَا یدْرَک وَ رَجَاءٍ لَا ینَالُ» (کلینی، ۱۳۸۸: ۲/۳۱۵). اینجا سخن از «خصلت» است که به صفتی پایدار اشاره میکند.
بنابراین، مؤلفههای اصلی «امل» بر اساس روایات عبارتاند از: «گرایش و رغبت»، «احساس خوشایند»، «زمان آینده»، و «تلاشنکردن برای دستیابی»، که تداوم این رغبت موقعیت شکلگیری خصلتی روانی را برای فرد فراهم میکند. در ادامه مفهوم مذکور را تبیین روانشناختی میکنیم.
۲. تبیین روانشناختی امل
تا بدینجا به مفهومشناسی «امل» پرداخته شد. اما حال باید تبیینی روانشناختی از این مفهوم به دست دهیم. باید مسئله موجود در آموزه امل شناسایی، و نیاز یا دغدغه طرح این آموزه مشخص شود. همچنین، باید ویژگیهای آدمی در این زمینه روشن و قوانین حاکم بر هستی درباره این موضوع نمایان شود و در نهایت کارکردهای این آموزه مشخص شود. مراحل مذکور را میتوان مراحل تبیین «چرایی» آموزهای دینی به شمار آورد.
همانگونه که در مفهومشناسی لغوی و قرآنی و روایی مشخص شد، «امل» ابتدائاً ماهیتی خنثا دارد که ملاک و معیارهای مختلف، آن را به دو منظر رویکردی (نیکو) و اجتنابی (نکوهیده) تقسیم خواهد کرد. از اینرو میتوان چرایی آموزه امل را در قالب دو رویکرد مذکور بررسی کرد.
۲. ۱. منظر اجتنابی و رویکردی به امل
در روایات اسلامی، همچون آیات قرآن کریم، وقتی سخن از «امل» به میان