غرقشدن در آرزوها موقعیتی را برای فرد فراهم میکند که نهتنها اعمال هدفگرا را به فراموشی میسپرد، بلکه وارد گرداب اعمال و رفتارهایی میکند که او را بهتدریج از مسیر اهداف متعالی دورتر میکند. در روایات مختلفی به این پیامد تصریح شده است (برای نمونه: نک.: ابنشعبه حرانی، ۱۴۰۴: ۳۸۳؛ تمیمی آمدی، ۱۳۶۶: ح۷۲۵۲ ـ ۷۲۵۷، و ح۷۲۶۱ ـ ۷۲۶۴، ص۳۱۳). در دو روایت از حضرت علی علیه السلام اینگونه نقل شده است: «مَا أَطَالَ عَبْدٌ الْأَمَلَ إِلَّا أَسَاءَ الْعَمَلَ»؛ «هیچ بندهای آرزو را طولانی نمیکند، مگر اینکه عملش به بدی میگراید» (کلینی، ۱۳۸۸: ۳/۲۵۰) و «مَنْ أَطَالَ أَمَلَهُ سَاءَ عَمَلُهُ»؛ «هر کس آرزویش را طولانی کند، عملش به بدی میگراید» (صدوق، ۱۳۶۲: ۱/۱۵).
آموزههای اسلامی همواره میکوشند فرد را به اینگونه پیامدها هشیار کنند تا خود را از چنین گردابهای هولناکی باز دارد: «لا تَجْعَلْنِی مِمَّنْ طَوَّلْتَ لَهُ فِی الدُّنْیا أَمَلَهُ وَ قَدِ انْقَضَی أَجَلُهُ وَ هُوَ مَغْبُونٌ عَمَلُه»؛ «(خداوندا) مرا از کسانی قرار مده که برای آنها آرزویشان را طولانی ساختی و ناگاه عمرشان سر رسید، در حالی که عملشان فاسد شده بود» (طوسی، ۱۴۱۱: ۱/۳۶۷).
۱. ۲. ۳. انکار قطعیات
انسانها نمیتوانند بر پایه امور تردیدگونه، زندگی روانی خود را پیش ببرند. نبودِ امور قطعی و یقینی، زندگی را سست و نااستوار میکند و گاه «معنای» زندگی را از بین میبرد. بهرهمندانِ مکاتب الهی، بهخصوص مکتب اسلام، به برخی امور همچون وجود خداوند و معاد و مرگ باور یقینی دارند.