55
درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی

بودن اسمای الهی) قابل اقامه است:

شاهد اول: از آنجا که اسمای الهی نشانه‏هایی بر وجود و کمالات خداوند و ابزار ارتباطی بشر به شمار می‏رود، معناداری و دریافت مفاهیم از همین واژگان در آن ملاحظه شده است؛ بر پایه پذیرش و تکیه بر معناداری است که استدلال و احتجاج نیز توجیه می‏یابد؛ شواهد قرآنی و روایی نیز در موارد متعدد نشان می‏دهد بر اشتقاقات مختلف ماده علم، کلام و نیز سمع و بصر که مورد احتجاج میان خداوند، خدا باوران و حتی توحیدگریزان واقع شده است.

نمونه‏هایی از این پذیرش مشترک به قرار ذیل است:

علم

آگاهی مطلق خداوند بر پیدا و پنهان امور بندگان از جمله اصول تربیتی قرآن است که در آیات متعددی به انسان تذکر داده شده است (وَهُوَ ٱللَّهُ فِى ٱلسَّمَاوَاتِ وَفِى ٱلْأَرْضِ یعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهْرَكُمْ وَیعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ).۱ تأثیر این اصل تربیتی تنها در صورتی است که این لفظ مطابقت معنایی در ذهن مخاطبان ایجاد کند.

نمونه‏های روشن‏تر، تقارن اثبات و نفی علم میان خداوند و بندگان است؛ دلالت آشکار این تقارن در دو آیه از سوره مائده و توبه قابل پیگیری است:

(وَإِذْ قَالَ ٱللَّهُ یٰعِیسَى ٱبْنَ مَرْیمَ ءَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِى وَأُمِّىَ إِلَٰهَینِ مِن دُونِ ٱللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا یكُونُ لِى‏أَنْ أَقُولَ مَا لَیسَ لِى بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِى وَلَا أَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلْغُیوبِ).۲

(وَ مِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ ٱلْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ ٱلْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَینِ ثُمَّ یرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِیمٍ).۳

1.. سورۀ انعام، آیۀ ۳ .

2.. سورۀ مائده، آیۀ ۱۱۶.

3.. سورۀ توبه، آیۀ ۱۰۱.


درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
54

خودی خود و بدون همراهی قرائن مقامی بایستی عهده دار این دلالت باشد، مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. به همین جهت در تعریف وضع لفظ گفته شده: «تعیین اللفظ للدلالة علی المعنی بنفسه»، این تعریف گاه با اضافه قید «بدون ضمیمه قرینه» آمده است.۱ این در حالی است که فیض کاشانی ضمن تأکید بر آنکه اسم امری ذهنی است، سخن از حقیقت خارجی نیز به میان آورده است؛ وی مقصود از اسم را این گونه بیان می‏کند: «ما یفهم من اللفظ، و بالمعنی ما یصدق علیه اللفظ. فالاسم امر ذهنی و المعنی امر خارجی و هو المسمی». پس در هر حال ابتناء مسئله اسم بر لفظ و توقف فهم بر آن، اصلی پذیرفته شده در نزد او به شمار می‏رود.۲

توجه به این نکته، فهم اسمای الهی و معانی افاده شده توسط این اسماء را روشن می‏سازد. تردیدی نیست که استعمال یک لفظ (اسم) در موضوع له (خداوند) مستلزم احاطه بر آن نیست و تنها وجود و کمالات وجودی به واسطه اسماء گزارش می‏شود.۳

این ظرافت معنایی با دقت در تفاوت معنا میان دلالت و علامت نیز روشن می‏شود. دلالت، رنگ و بوی عمومیت دارد و برای هر ناظری استدلال بر آن امکان پذیر است و این درست به خلاف علامت است که تنها برای علامت‏گذار شناخته شده است.۴ سه شاهد بر این احتمال (تابع قواعد وضع

1.. تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۲، ص۱۷۹۴ - ۱۸۰۰.

2.. فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، ج۱، ص۱۴۶.

3.. این نکته در روایات مورد دقت و تأکید واقع شده است. فرمایش امام رضا علیه السلام در روایت عمران صابی که فرمود: «و الصفات و الأسماء كلها تدل علی الكمال و الوجود و لا تدل علی الإحاطة كما تدل‏ علی الحدود» شاهد روشن این مدعاست. نک: صدوق، التوحید، ص۴۳۷.

4.. نک: عسکری، الفروق فی اللغة، ص۶۱.

  • نام منبع :
    درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
    سایر پدیدآورندگان :
    علیرضا بهرامی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1431
صفحه از 312
پرینت  ارسال به