بودن اسمای الهی) قابل اقامه است:
شاهد اول: از آنجا که اسمای الهی نشانههایی بر وجود و کمالات خداوند و ابزار ارتباطی بشر به شمار میرود، معناداری و دریافت مفاهیم از همین واژگان در آن ملاحظه شده است؛ بر پایه پذیرش و تکیه بر معناداری است که استدلال و احتجاج نیز توجیه مییابد؛ شواهد قرآنی و روایی نیز در موارد متعدد نشان میدهد بر اشتقاقات مختلف ماده علم، کلام و نیز سمع و بصر که مورد احتجاج میان خداوند، خدا باوران و حتی توحیدگریزان واقع شده است.
نمونههایی از این پذیرش مشترک به قرار ذیل است:
علم
آگاهی مطلق خداوند بر پیدا و پنهان امور بندگان از جمله اصول تربیتی قرآن است که در آیات متعددی به انسان تذکر داده شده است (وَهُوَ ٱللَّهُ فِى ٱلسَّمَاوَاتِ وَفِى ٱلْأَرْضِ یعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهْرَكُمْ وَیعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ).۱ تأثیر این اصل تربیتی تنها در صورتی است که این لفظ مطابقت معنایی در ذهن مخاطبان ایجاد کند.
نمونههای روشنتر، تقارن اثبات و نفی علم میان خداوند و بندگان است؛ دلالت آشکار این تقارن در دو آیه از سوره مائده و توبه قابل پیگیری است:
(وَإِذْ قَالَ ٱللَّهُ یٰعِیسَى ٱبْنَ مَرْیمَ ءَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِى وَأُمِّىَ إِلَٰهَینِ مِن دُونِ ٱللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا یكُونُ لِىأَنْ أَقُولَ مَا لَیسَ لِى بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِى وَلَا أَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلْغُیوبِ).۲
(وَ مِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ ٱلْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ ٱلْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَینِ ثُمَّ یرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِیمٍ).۳