تقریر این احتمال در مدرسه کلامی خراسان بیشتر دیده میشود. در ریشهیابی این قول میتوان به نفی وساطت صور ذهنی در فرآیند وضع اشاره کرد.
میرزا مهدی اصفهانی به نفی وساطت صورتهای ذهنی و تبیین مسئله اسمای الهی بر پایه آن پرداخته است؛ ایشان در حوزه خطابات و اطلاقات واسطه بودن صورت ذهنی در فهم را نمی پذیرد و معتقد است معنا و مراد، نفس حقیقت خارجی بوده و آنچه بداهت دارد، ذات و حقیقت وجود است. وی در بیان نسبت میان الفاظ و حقایق خارجی مینویسد: «الفاظ، علامتها و اشارههایی است که انسان به واسطه آن اولاً و بالذات به حقایق خارجی اشاره میکند، پس مقصود و مراد همان حقایق خارجی هستند و استعمال الفاظ در این حقایق از وضع اسماء برای حقایق کشف میکند».۱
وی ابزار علم و عقل و فطرت را در فهم اسمای الهی و وضع آن مؤثر میداند و معنا و مقصود اصلی در اسماء را همان حقایق یافته شده به واسطه عقل و علم میداند؛ به اعتقاد ایشان، اسماء تنها اشاره به حقایق خارجی است و این فرآیند را جری بر فهم فطری از چیستی و جایگاه اسماء میداند.۲
میرزا مهدی اصفهانی وضع الفاظ برای معانی متصوره و مستعملة فیها را الگوی علوم بشری میداند که در روایات از آن احتراز شده است. به همین جهت است که همیشه برای دور بودن از تشبیه به مخلوقات و علوم و تصورات ایشان قیودی در نسبت کمالات به خداوند آمده است.۳ البته ایشان وجود معانی برای اسمای الهی را انکار نمیکند ولی اصرار دارد معانی همان صورتها نیست بلکه اولاً و بالذات