و.... میبیند؛ باور ایشان آن است که در دوره اخیر، معارف فلسفه و قرآن یکی انگاشته شده و این مصالحه با فروکاهیدن معارف قرآن در قامت قواعد فلسفی پذیرفته شده، به سرانجام رسیده است.۱
شیخ مجتبی قزوینی، الگوی توحیدی قرآن را ثبوت ذات الهی بدون تشبیه، الگوی فلاسفه را اثبات با تشبیه و الگوی عرفان را اثبات وحدت و نفی غیریت معرفی میکند.۲ ایشان نتایج توحید قرآنی را نیز در شش مورد شمارش میکند:
علم و عقل تنها نشانه ذات هستند؛
ناتوانی توصیف ذات، مگر به آنچه خداوند خود وصف نموده است؛
ذات باری مفهوم و معقول و متوهَم انسان نمیشود؛
معرفت ذات، منحصر به معرفی ذات اوست و اوست معرّف ذاتِ خود و معرّف آیات خود؛
نهی از تفکر در ذات خداوند؛
تباین کامل میان خالق و مخلوق و نفی سنخیت.۳
تباین میان خالق و مخلوق از جمله مباحث تعیین کننده در بحث حدوث اسماء است، ایشان نسبت میان خالق و مخلوق را دارای مراتب (مقول به تشکیک) نمیداند، بلکه معتقد است اشتراک در وجود تنها به اشتراک لفظی بوده و تباین به تمام حقیقت میان خالق و مخلوق برقرار است.۴