231
درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی

برداشت قاضی عبدالجبار از اندیشه ابوالهذیل۱ آن است که وی باوری همانند ابوعلی داشته است؛ او معتقد است دو عبارت « إن اللّه تعالی عالم بعلم» در نقطه مقابل «العلم هو ذاته تعالی» است، پس گفته ابوالهذیل که خداوند را عالم به علمی می‏داند که هوهویت میان آن دو برقرار است، در حقیقت حاکی از نوعی قصور در عبارت است. باور قاضی بر آن است که تنها صفاتیه مانند سلیمان بن جریر، استحقاق صفات را از باب احوال می‏دانند که نه به وجود و نه به عدم و نیز نه به حدوث و نه به قدم توصیف می‏شود.

وی پایان گزارش خویش را به سه‏اندیشه دیگر اختصاص می‏دهد:

۱. هشام بن حکم خداوند را عالم به علم محدث می‏دانست؛

۲. کلابیه معتقد به استحقاق صفات به معانی ازلی و قدیم بوده‏اند، اما به اعتقاد وی ایشان جرأت بر اظهار چنین اندیشه‏ای نکردند.

۳. اشعری تنها کسی است که به نظر قاضی عبدالجبار واجد جسارت اظهار نظر در مورد قدیم دانستن صفات بوده است؛ این قول به نظر قاضی ملازم با زیادت بر ذات و تعدد قدماست.۲

آنچه در برآیند کلام قاضی قابل برداشت است، وی اثبات کمالات ذاتی و استحقاق ذاتی صفات را باور داشته و تلاش خود را برای هم‏نوا خواندن بزرگان معتزله با این نظر به کار برده است، از سوی دیگر وی میان اسم و صفت تفاوت قائل است؛ شاهد این نکته آن است که اوی اسم را گزارش لفظی از حقایق ذاتی می‏داند و به همین جهت اسماء را توقیفی نمی‏داند. وی در توضیح این نکته می‏گوید: «بدان هرآنچه در درستی جاری ساختن اسماء بر مسمیات گفتیم بی

1.. از وی نقل شده «ان اللّٰه عالم بعلم هو هو».

2.. قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ص۱۱۹.


درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
230

را قانون «واجب الوجود واحد من کل وجه» و سرسلسه انحراف ایشان در این بحث معرفی می‏کند.۱ نجاریه نیز هم کلام با معتزله در قول به نفی صفات معرفی شده‏اند.۲

از جمله مواضع دیگری که به روشن شدن بحث کمک می‏کند، اختلاف اسمای الهی است؛ این اختلاف به اختلاف در اصل تفسیر و تلقی اسمای الهی برمی‏گردد که به نظر می‏رسد در قول به عینیت یا نفی صفات نیز ارتباط مستقیم دارد. اختلاف در اسماء نزد معتزله نیز تفاسیر متنوعی دارد؛ ضرار و نظام این اختلاف را ناشی از اختلاف در اموری که از خداوند نفی می‏شود (تفسیر تنزیهی اسماء)، مانند عجز می‏داند. برخی از معتزله مانند ابوالهذیل اختلاف را به متعلق مانند معلوم و مقدور متوجه می‏سازند و جبایی اختلاف میان اسماء را به جهت اختلاف در فوائدی که بر این اسماء مترتب است، می‏داند.۳

قاضی عبدالجبار به مرتبه استحقاق صفات نظر داشته است، وی از لذاته و ازلی بودن استحقاق صفات سخن گفته است؛ این تعبیر گرچه در روایات شیعه سابقه داشته اما در میان متکلمان کمتر به چشم می‌خورد؛ او در کیفیت استحقاق صفات معتقد است که این مسئله از جمله مسائل خلافی ما بین همه مسلمانان و اهل قبله است. ابوعلی جبائی بر این باور بوده که که خداوند لذاته مستحق چهار صفت قدرت، علم، حیات و وجود بوده است.۴ ابوهاشم استحقاق صفات را به کمالی معطوف می‏داند که برای ذات خداوند ثابت است.۵

1.. شهرستانی، نهایة الاقدام، ص۷۶ و ۷۷.

2.. جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۹۸.

3.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۱۶۷ و ۱۷۵ و ۴۸۶ و ۵۳۱.

4.. قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ص۱۱۸.

5.. همان، ص۱۱۹.

  • نام منبع :
    درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
    سایر پدیدآورندگان :
    علیرضا بهرامی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1469
صفحه از 312
پرینت  ارسال به