229
درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی

است، بر اساس گزارش اشعری، نظّام در بیان صفت قدرت برای خداوند به اثبات ذات و نفی عجز از آن اکتفا کرده است و این در حالی است که عباد بن سلیمان در عبارتی که به روشنی نفی صفات را می‏رساند گفته «لا أثبت له قدرة و أقول قادر لابقدرة».۱ البته این نفی صفات ناظر به رد زیادت صفات بر ذات است چرا که علی‏رغم عدم اثبات قدرت، اطلاق قادر صحیح دانسته شده است؛ شاهد این مدعا در عبارت قاضی عبدالجبار به روشنی یافت می‏شود، او در بیان صفت قدرت می‏نویسد: «قادر لنفسه و لیس قادر بقدرة».۲ او محذور «قادر بقدرة» را در دو مطلب می‏داند یکی آنکه لازم می‏آید مقدورات خداوند متناهی باشد و دیگر خداوند جسم باشد.۳

ایجی نیز نفی صفاتی همچون علم را موضعی از طرف معتزله در برابر قول «عالم بعلم» و به جهت برنتافتن آن و محذور تعدد قدماء می‏داند.۴ این اندیشه در دوره‏ای به‏عنوان قول مورد حمایت حکومت نیز جلوه می‏نماید.۵

شهرستانی نظر جهمیه را چیزی فراتر از گفته معتزله می‏داند و معتقد است ایشان حدوث اسمای الهی را «لافی محل» قائل هستند و علم به شیء قبل از پیدایش و احداث آن را جایز نمی‏شمرند؛۶ وی صفات را اضافی یا سلبی یا ترکیبی از آن دو می‏داند و طبق همین اصل فلاسفه را به تعطیل ذات الهی از صفات ذاتیه و معنویه و اسماء و احکام متهم می‏نماید؛ او ریشه‏اندیشه فلاسفه

1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۲۴۵ - ۲۴۷.

2.. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۴، ص۲۷۸.

3.. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص۱۵۱ - ۱۵۶.

4.. تفتازانی، شرح المقاصد، ج۴، ص۸۸ و ج۳، ص۱۹۷.

5.. گزارش‏های متعدد از قرار گرفتن قول به زیادت صفات در کتاب «الاعتقاد القادری» نوشته شده به سال ۴۰۹ه‍ . ق حکایت دارد. نک: سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج۲، ص۹۴.

6.. شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۸۷.


درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
228

از سوی دیگر، این باور که «کان اللّٰه و لاشیءَ» نیز مورد اتفاق همه موحدان معرفی شده است. تلقی هشام - بر اساس برداشت خیاط معتزلی - این است که با توجه به این جمله و این نکته که قدیم بودن اشیاء محال است پس نمی‏توان خداوند را لم یزل عالم بالاشیاء دانست، اما معتزله علم به حدوث و پیدایش اشیاء را متعلق علم ازلی الهی می‏دانند.۱ در صورتی که «علم بلامعلوم» از جمله مواردی است که اصحاب امامیه به نقل آن از ائمه خویش پرداخته‏اند. و گفته معتزله متوجه این مطلب است که امکان تصور علم بدون متعلق برای ایشان وجود ندارد.

با توجه به مطالب پیش گفته که از برداشت متفاوت از عقاید معتزله و انتساب‏های صحیح و سقیم به ایشان حکایت دارد، طرفین حدوث و نفی صفات به معتزله نسبت داده شده است. در توضیح این انتساب باید گفت، جهمیه حادث بودن علم خدای تعالی را به این معنای می‏داند که خداوند قبل از پیدایش اشیاء به آن هیچ علمی ندارد.۲ بر اساس همین برداشت باور اینکه اثبات صفات مستلزم تعدد واجب است به معتزله نسبت داده شده است.۳ فخر رازی در جمع بندی این انتساب، منشأ قول به نفی صفات را توهم می‏داند و منشأ قول به آن را یکی از این دو امر بر می‏شمرد؛ اینکه وحدت کمال بدانیم و کثرت نقصان به شمار آوریم، دیگر آنکه موجود حی و قادر و عالم و... را کامل‏تر از غیر حی و غیر قادر و... بدانیم.۴

تحلیل اقوال معتزله در بحث صفات، گویای دغدغه‏های ایشان در این بحث

1.. خیاط، الانتصار، ص۱۲۲.

2.. اسفراینی، التبصیر فی الدین، ص۴۰.

3.. ابن ابی العز حنفی، شرح العقیدة الطحاویه، ص۷۸.

4.. رازی، لوامع البینات، ص۳۳.

  • نام منبع :
    درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
    سایر پدیدآورندگان :
    علیرضا بهرامی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1511
صفحه از 312
پرینت  ارسال به