161
درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی

معتزله همت گمارده‏اند.۱

عدم تشابه با مخلوقات از سویی و مغایرت این صفات با یکدیگر نیز علی‏رغم اندیشه فوق مورد تأکید ایشان است،۲ این در حالی است که نزدیکی برخی از ایشان با اندیشه عرفا غیر قابل انکار است، به عنوان مثال غزالی معتقد است هرگز نمی‏توان برای خداوند وصف یا خصلتی را اثبات کرد که نمونه یا نشانه‏ای از آن در انسان متحقق نیست.۳

ابومنصور ماتریدی سه زاویه نگاه به اسماء در اطلاق آن بر خداوند ترسیم می‏کند، یکی از جهت تسمیه خداوند به این اسماء از طرف بندگان که مغایرت این اسماء با یکدیگر را می‏رساند، دیگری اسمائی که معنای آن به ذات خداوند برمی‏گردد و مخلوقات از درک مراد ذات خداوند به جز با آن عاجزند، و در نهایت اسمائی که از صفات گرفته شده‏اند مانند عالم.۴

به نظر می‏رسد عرفا با طرح تئوری «حروف عالیات»۵ نظریه منحصر به فردی را در این بحث مطرح کرده‏اند، بر همین اساس، ابن عربی اسمای حسنای الهی۶ را حقایقی وجودی می‏داند که همان مؤثران در عالم هستند.۷

1.. غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص۵ و ۸۴ ؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۴، ص۷۲.

2.. اشعری، اللمع فی الرد علی اهل الزیغ و البدع، ص۲۰.

3.. دینانی، اسماء و صفات حق، ص۶۸.

4.. ماتریدی، التوحید، ص۵۱ و ۵۲.

5.. منظور از «حروف عالیات» نسب و اعتباراتی است که مندرج در ذات است به نحو اندراج لوازم در ملزوماتش نه اندراج اجزاء در کل. قونوی، فکوک، ص۴۸.

6.. از جمله ویژگی‏های این اسماء در کلمات وی آن است که تعداد آن از اسماء عددی بیشتر است و غیر از خداوند هیچ کس بر آن آگاهی ندارد. این اسماء از حیث ذات متحد و از حیث تعلقات متفاوت معرفی شده‏اند.

7.. ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۱۰۱.


درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
160

در میان متکلمان نیز مخالفت با همه گروه‏های شیعی در مسئله، به «هشام بن حکم»۱ نسبت داده شده۲ و بنا به گفته اشعری، او درباره معانی صفات، باوری منحصر به فرد داشته و نظریه «لا هى اللّٰه و لا غير اللّٰه‏» را مطرح ساخته است، از سویی دیگر، انصراف گفتگوی اصحاب از اسماء به صفات فعل ریشه‏داری مسئله را آشکارتر می‏‏سازد.۳

به معتزلیان اندیشه نیابت صفات از ذات و عینیت صفات با ذات نسبت داده شده، و در باب اختلاف صفات با یکدیگر به سه گروه تقسیم شده‏اند.۴ به ضرار بن عمرو نسبت داده شده، علی‏رغم آنکه صفات خداوند را اثباتی می‏داند و متد الهیات و معرفت تنزیهی را نمی‏پذیرد. وی در تحلیل اسماء رنگ تنزیهی به خود گرفته و گفته است: «اینکه می‏گویم قادرٌ۵ به معنای نفی عجز از خداوند است». اشعری معتقد است: «این باور همه مثبتین۶ صفات برای خداوند است».۷

در زاویه دیگری از بحث، متکلمان اشعری اندیشه زیادت صفات خداوند بر ذات را مطرح کرده‏اند و اگرچه این صفات را قدیم و قائم به ذات الهی می‏دانند، اما مبتنی بر یکسانی فرآیند تحلیل صفات خداوند با صفات بشری، حد و ارتباط این صفات را با متعلق مطرح کرده و بر رد فلاسفه و

1.. به او تئوری «لیست هی هو و لا غیره» در صفات نسبت داده شده است. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۷.

2.. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۳۸.

3.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۸ و ۳۹ و ۲۱۹.

4.. همان، ص۴۸۴ - ۴۸۸.

5.. روشن است که «قادر» اسم است و «قدرت» صفت دانسته می‏شود، لکن همانگونه که گذشت مرزبندی میان این دو حوزه غالباً مراعات نشده است. توضیح تفصیلی در این باره خواهد آمد.

6.. در فرهنگ اصطلاحات اشعری قدریه، مجره و اهل اثبات (المثبتة) همگی بر اندیشه رقیب در مسئله قدر و صفات اطلاق می‌شود. نک: اشعری، مقالات الاسلامین، ص۴۳۰.

7.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۸۸.

  • نام منبع :
    درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
    سایر پدیدآورندگان :
    علیرضا بهرامی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1522
صفحه از 312
پرینت  ارسال به