ما گرداند! موسى علیه السلام گفت: پروردگارا! بنى اسرائيل، از كار تو به فرياد آمدند. خدا فرمود: «اى موسى! براى چه؟». گفت: از من درخواست كردند كه از تو بخواهم هر گاه آنان اراده كردند، آسمان را ببارانى و هر گاه اراده كردند، آن را از بارش باز دارى. تو هم پذيرفتى؛ امّا آن را به ضررشان گرداندى! خدا فرمود: «اى موسى! من براى بنى اسرائيل، تقدير كرده بودم؛ ولى آنان به مقدّرات من راضى نشدند. پس، خواستهشان را پذيرفتم و نتيجهاش اين شد كه ديدى».۱
خلاصة بحث
از مجموع آنچه گذشت، معلوم شد که رویکرد لذّتجویی در زندگی، از عوامل اساسی در گرایش به اعتیاد است. اگر فلسفة لذّت، مبنای زندگی باشد، انسان را در خوشی و ناخوشی به سمت اعتیاد سوق میدهد؛ در خوشیها لذّتجویی بیحساب، و در ناخوشیها، بیتابی و نابردباری موجب گرایش به اعتیاد میگردد. از این رو، باید رویکرد را تغییر داد. بدین منظور، اقدامهایی باید صورت گیرد که یکی از آنها دادن اطلاعات کافی به فرد معتاد یا در معرض اعتیاد است. تجربه، تغییر رویکرد را به دانش روانشناسی تحمیل کرده است و امروزه روانشناسان نیز معتقدند فلسفة زندگی نباید بر لذّت صِرف قرار گیرد. اسلام نیز از آغاز، فلسفة خود را بر لذّت قرار نداده و با تقسیم لذّت به مثبت و منفی، استفاده از نوع مثبت آن را جزئی از زندگی خوب دانسته و منفی آن را موجب ویرانی شمرده است.
اقدام دیگر، تعدیل لذّتجویی است؛ یعنی تقلیل لذّتجویی و تنظیم آن بر اساس منطق صحیح اسلامی. بدین منظور میتوان از دو روش استفاده نمود: یکی روش تنظیم رغبت است که از آن به «زهد» یاد میشود و دیگری روش «یاد مرگ». اگر لذّتجویی انسان تعدیل گردد و به میزان منطقی آن تقلیل یابد، زمینة گرایش به اعتیاد نیز کاهش مییابد.
گام سوم، ایجاد و تقویت فلسفة خیر است. همان گونه که مشخّص شد، اسلام، نه فلسفة لذّت را مبنای زندگی میداند، و نه فلسفة رنج را؛ بلکه فلسفة زندگی را بر «خیر»