ـ که معتقدند هر چه نفس بیشتر زبون شود، انسان به سعادت واقعی نزدیکتر است ـ ، مخالفت و بیان میکنند که مراد از کرامت نفس، احترام به خود است و با عجب و تکبّر و خودخواهی متفاوت است.۱ به نظر ایشان برخورد با خود، باید نهایتاً به یک باز یافتن مجدّد از خود واقعی بينجامد، نه اين که مطلق سرکوبی خود باشد و گرنه در اثر سرکوبی شدید، گاهی کرامت نفس نیز از بین خواهد رفت.۲ در اسلام، بر اعتدال در بین مردم توصیه شده است، چنان که از امام صادق علیه السلام نقل شده است:
وَ لاتَکُنْ فَظّاً غَلیظاً یَکْرَهُ النّاسُ قُرْبَکَ وَ لا تَکُنْ واهِناً یُحَقِّرُکَ مَنْ عَرَفَکَ.
تندخو و بدبرخورد مباش که مردم نخواهند با تو معاشرت کنند، و خودت را آن قدر شُل و پست نگیر که هر کس تو را مىشناسد، تحقیرت کند.۳
چهار/ ۲. آثار توجّه به کرامت نفس
با توجّه به مقام بلند کرامت انسان و درونیسازی این عقیده به عنوان یک اعتقاد و باور عميق، انتظار میرود که آن، منشأ انگیزش و ارادة اخلاقی جدّی در افراد بشود. در منابع دینی، به وفور از آثار و پیامدهای چنین نگرشی سخن به میان آمده که مربوط به حوزههای خاصّ رفتاری اند.
ـ عدم دلبستگی به دنیا
از روایات فهمیده میشود که هر کس حقارت نفسانی داشته باشد و برای خود در واقع ارزشی قائل نشود، دنیا و مظاهرش در نظر او بزرگ و مهم جلوه کرده، شیفتة آن خواهد شد و بر عکس اگر برای خود ارزش قائل باشد، دنیا در نظرش کوچک خواهد بود.۴ امام باقر علیه السلام ميفرمايد: