دوستی و محبّت را در اولویّت اوّل بعد از نیازهای فیزیولوژیک و امنیت قرار میدهد.۱ بعد از گذشت دورة قهر با خدا، در دهههای اخیر که ناکارآمدی زندگی ماشینی و ضرورت توجّه به نیازهای عمقی و معنوی انسان بیشتر شده است، اکنون بیش از هر زمان دیگر نیاز به محبت و دوستی با خداوند متعال از سوی اغلب اندیشمندان و بویژه روانشناسان مورد توجّه قرار گرفته است. منظور و مراد از خداوند، خداوند یگانه به معنای توحیدی است.
یکی از این اندیشمندان که در کتابش در زمینة نیاز به دوستی با خدا، بحث کرده است، دو نکتة ارزشمند را آورده است: اوّل، وجود ضروری عشق و محبّت به وجود یکتای عالم و دوم، آثار و برکات منحصر به فرد و مثبت ناشی از این عشق در زندگی دنیوی، مانند تسکین دردها و آلام و ... . وی تأکید میکند که عشق به خدا مؤثّرتر از ترس از خداست.۲ منابع دینی نيز بر محوریّت دوستی خدا در مقایسه با سایر موضوعات تأکید میکنند؛ زیرا باور بر این است که دوستی با سایر مسائل دنیا اصیل نيست و به زودی همة آنها زایل خواهند شد؛ ولی دوستی با خداوند و محبّت به او اصیل و ماندگار است و هرگز از دل انسان پاک نخواهد شد. البتّه ممکن است انسان در اثر فریفتهشدن به مسائل مادّی و امور مورد علاقة دنیوی موقّتاً از عشق اصیل خود، غفلت و به سایر امور، توجّه پیدا کند. لذا اولیای خدا پیوسته عشق سرشار به درگاهش را در دعاها مسئلت مینمودهاند مانند:
اللّهُمَّ املَأ قَلبي حُبّا لَكَ وخَشيَةً مِنكَ، وتَصديقا وإيمانا بِكَ وفَرَقا مِنكَ وشَوقا إلَيكَ، ياذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ.
خداوندا! دلم را از محبّت و خشيت خودت و از باور و ايمان به خودت و از خوف از تو و اشتياق به خويش، لبريز گردان، اى صاحب شُكوه و بزرگوارى! خداوندا! ۳
در این جا آنچه برای ما اهمیّت دارد، جنبة کنترل کنندگی محبّت الهی است. فردی