ایشان به بُعد ديگري از يقين و باور اشاره ميکند:
التَّوَكُّلُ علَى اللّهِ دَرَجاتٌ؛ مِنها أن تَتَوكَّلَ علَى اللّهِ في اُمورِكَ كُلِّها، فما فَعلَ بِكَ كُنتَ عَنهُ راضِيا، تَعلَمُ أنّهُ لا يَألُوكَ خَيرا و فَضلاً، و تَعلَمُ أنّ الحُكمَ في ذلكَ لَهُ، فتَوكَّلْ علَى اللّهِ بِتَفويضِ ذلكَ إلَيهِ، وثِقْ بهِ فِيها وفي غَيرِها. ۱
توكّل كردن به خداوند درجاتى دارد: يكى از آنها اين است كه در تمام كارهايت به خدا توكّل كنى و هر چه با تو كرد، از او خشنود باشى و بدانى كه او نسبت به تو از هيچ خير و تفضّلى، كوتاهى نمىكند و بدانى كه در اين باره حكم، حكم اوست، پس با واگذارىِ كارهايت به خدا بر او توكّل كن و در آن كارها و ديگر كارها به او اعتماد داشته باش.
در اين روايت به خوبي پيوند ميان توكّل با باور به خير بودن قضاي الهي(عامل نخست) و رابطة اين دو با رضامندي، روشن است. شايد بتوان گفت كه صِرف باور به اين كه همة امور، به دست خداوند متعال است، كافي نباشد؛ بايد باور داشت كه همة تدبيرهاي خداوند، مبتني بر خير و مصلحت بشر است. اگر اين دو، تركيب شوند، رضامندي به دست ميآيد.
در روايت ديگري از امام رضا علیه السلام علاوه بر آنچه از پدر بزرگوارش نقل كرديم، مرتبة ديگري از توكّل را نيز بيان نموده است كه ميتوان آن را به قضاي تشريعي خداوند متعال پيوند داد. ايشان بر اين باور است كه انسان متوكّل، به آنچه از ديد انسان پنهان است، اعتماد دارد و علم آن را به خدا و اهلش وا ميگذارد:
التَّوكُّلُ دَرَجاتٌ ؛ ... و مِن ذلكَ الإيمانُ بِغُيوبِ اللّهِ الّتي لَم يُحِطْ عِلمُكَ بِها ، فوَكَلتَ عِلمَها إلَيهِ وإلى اُمَنائهِ علَيها، و وَثِقتَ بهِ فِيها وفي غَيرِها. ۲
توكّل درجاتى دارد: ... يكى ديگر از درجات توكّل، اين است كه به غيبهاى خدا كه در علم تو نميگنجد، ايمان داشته باشى و علم آنها را به او و به اُمناى او بر آنها وا گذارى و در اين غيبها و جز آنها به او